unavailable
unavailable
این نوشتار کارکرد قرآن در اجتهاد شهید ثانی را به بررسی نشسته است. نویسنده در آغاز به سه موضوع قرآن آموزی، قرآن پژوهی و تفسیرآموزی و آثار قرآنی بر جای مانده از شهید پرداخته و آن گاه به تبیین دیدگاه شهید ثانی در منزلت و کارکرد قرآن در اجتهاد اشاره کرده است. ارائه نمونههای عینی از کاربرد قرآن در مبادی اجتهاد و دانش و اصول نیز استنباط احکام فقهی بر اساس شالوده آیات قرآنی سازواره اصلی این پژوهش را سامان بخشیده است.
شهیدین در شمار فقهایی قرار دارند که در جای جای آثار خویش شماری از دانشهای قرآنی را به بحث گرفتهاند. برخی از این دانشها عبارتند از: دانش اعجاز قرآن در ابعاد نظم، فصاحت، بلاغت و روش دانش نسخ از قبیل: نسخ حکم، نسخ حکم و تلاوت و نسخ تلاوت دانش عام و خاص و دانش تفسیر شهیدین در تفسیر آیات وحی از تفسیر قرآن به قرآن ، قرآن به سنت و قرآن به عقل سود میبرند.
نویسنده در مقدمه، در پی کشف راز شهادت شهید اول است، در این رابطه شرایط سیاسی، اجتماعی و مذهبی زمان شهید را میشکافد و از اختناق ضد شیعی در حکومت ممالیک پرده برمیدارد، در نهایت تعصّب مذهبی و اتهام سیاسی را در شهادت شهید مؤثر میشناسد. در بخش اصلی مقاله، از عمل سیاسی و تئوری پردازی شهید سخن گفته و مؤلفههای اصلی تفکر سیاسی شهید را برمیشمارد که عبارت است از مبنای شایستهتر گزینی، که خود شایسته سالاری را در سطوح مختلف حکومت، در پی دارد. و در میان شایستگیها عدالت در نگاه شهید مهم مینماید، در بخش دوّم و پایانی نوشته دیدگاه شهید را در باب مشارکت سیاسی توضیح میدهد که به چهارگونه: حراستی، حمایتی، نیابتی و شرکت ولایی در نظامهای طاغوتی، تقسیمپذیر است.
نویسنده نخست تعریف ایمان را از دیدگاه متکلّمانی چون: ایجی، فخر رازی، ابن میثم بحرانی، علامه حلی و تفتازانی مطرح نموده سپس دیدگاه شهید ثانی را نسبت به آنها بیان میکند درباور نویسنده تعریفهای یاد شده از سوی متکلّمان مورد پذیرش شهید ثانی نیست از این رو ایشان دیدگاه دیگری راجع به ماهیت ایمان ارائه میکند.
شهید ثانی در مسالک الافهام به طور مستقل به علم اسباب نزول نپرداخته اما در مواردی از سبب نزولهای ذکر شده درباره آیات بهره گرفته؛ گاهی در خلال برداشت های خود به آنها توجه کرده و گاه در نقل و نقد نظرات دیگران به این اسباب اشاره می کند. در مجموع می توان گفت که شهیدثانی اسباب نزول را به عنوان ابزاری در تفسیر و برداشت از آیات پذیرفته است.
سخن وحی را زیباییهای نامنتهاست؛ زیرا از جانب صاحب جمال و جمالآفرین یکتاست. واژهها، چیدمان کلام، موسیقایی گفتار و عمق معانی قرآنی، نه تصویری است که به نگاهی توان دریافت؛ بلکه در هر عصری و در هر نسلی، غواصان ژرفپیمایی را میطلبد تا «درّ یتیم» از صدف معنا گشوده و پیام راستین آیات وحیانی را استخراج نمایند. سوره یوسف را که زیباترین قصههاست و آرایههای ادبی و کلامی، زیبایی آن را صد چندان افزوده است، دامنه گفتار در تفاسیر تنگ آمده و عمرهای کوتاه، مجال اندیشه دراز را از مفسران برگرفته است. چنانکه گاه بر ابهامات افزوده یا پرسشهای تفسیری آن را به نقل قولهای ضعیف یا به سکوت در برابر آن حوالت دادهاند. از این رو، در نخستین مقاله این رویکرد، واژههای زیبای «ربّی»، «همّ» و «برهان» که در حساسترین و پیامآورترین آیات سوره یوسف به کار رفته، مورد بازکاوی قرار گرفته است.
وجود انسجام حاکم بر اجزای سوره، چندی است مورد توجه قرآن پژوهان مسلمان در بین شیعه و اهل تسنن قرار گرفته است. از این نظریه به وحدت موضوعی سوره و یا هندسه سوره تعبیر میشود و نسبت به آن فواید و ثمراتی نیز شمرده شده است. با رجوع به قرآن و باز خوانی مجدد دیدگاه قرآن نسبت به خود میتوان به نظریه ساختار چند بعدی سورههای قرآن رسید. قرآن خود را پیچیدهتر از این میداند که در سورههای آن تنها یک موضوع محوری وجود داشته باشد. به بیان دیگر سورههای قرآن هر یک دارای موضوعات محوری در طول هم هستند که هندسه وار، یکپارچه و منسجم در یک سوره به هم تنیده و پیچیده شدهاند. قرآن خود را دارای حقیقتی ملکوتی میداند که ارتباط و اتصال بین منبع ملکوتی که ام الکتاب است با متن عربی، به صورت کامل و حداکثری برقرار است و هر دو به صورت اجمال و تفصیل با هم متحدند و چون حقیقت ملکوتی دارای ابعاد مختلف است، این قرآن عربی نیز دارای وجوه متعدد معنایی و هندسههای مختلف در یک سوره میباشد.
در میان معارف وسیع و بزرگ قرآن کریم، موضوعاتی هستند فراتر از حس و دریافتهای زمینی انسانها؛ که در اصطلاح قرآن، به آن «غیب» گفته میشود و راه دسترسی به آنها حواس ظاهری نیست. تمام این معارف در قالب الفاظی بیان شده است که همان زبان رایج مردمان بوده و آنان برای رفع و رجوع زندگی خود الفاظ را وضع کردهاند. این مقاله مدعی است امور غیبی که در قرآن کریم بیان شدهاست، مطالبی هستند مطابق با واقع که دارای معادل خارجی هستند و بیان آنها در قرآن کریم به بهترین شکلی ممکن بودهاست خداوند متعال منزه است از آنکه مطالبی در قرآن بیاورد که پشتوانه واقعی نداشته و صرفاً بر اساس مجاز و کنایه هدایت را برای بندگان ایجاد کند، بلکه معارف قرآن ریشه در واقعیت داشته، اما چون لازم بودهاست که آن حقایق بلند و آسمانی در الفاظ زمینی ریخته و بیان شود؛ در این فرآیند عدهای با نگاه سطحی به این نوع گزارههای قرآن، آنها را مطابق تصورات ذهنی و زمینی تحلیل کرده، یا موهوم میدانند و یا از جنس مجاز و صنایع ادبی میگیرند که همه اینها نادرست است، چرا که به حقیقتِ این گزارهها نرسیدند. در این مقاله پس از تبیین موضوع و موطن بحث، با بیان چند نمونه قرآنی و تحلیل آنها مطلب روشن میشود. موضوع مقاله جزء مباحث مبانی تفسیر و در حوزه زبان شناسی قرآن میباشد. از نگاه دیگر، این موضوع مربوط به بحث «هرمنوتیک» و پیشذهنهای تفسیری بوده و لازم است هر مفسر در نحوه مراجعه خود به این گونه از آیات، جایگاه خود را در رد و یا قبول موضوع مقاله مشخص سازد.