دیدگاههاى گوناگون درباره نسبیّت و اطلاق در اخلاق از منظر قرآن مورد بررسى و نقد قرار گرفته است. نسبیت و اطلاق یا همگانى و همه جایى بودن اصول اخلاقى و تغییرپذیرى آنها در شرایط فرهنگى در زمانها و مکانهاى مختلف از مباحث دیرپا و مطرح نزد مسلمانان و غیرمسلمانان است. نویسنده پس از ذکر معناى اطلاق و نسبیّت، به نظرات فلاسفه غرب و فلاسفه اسلامى پرداخته و افرادى مانند: نیچه، ویلیام جیمز، سارتر، ویل دورانت را در گروه طرفداران نسبیّت و رواقیان، افلاطون، ژان ژاک روسو و متکلمان مسیحى را در گروه طرفداران اطلاق قرار داده است. در میان دانشمندان مسلمان، به دلیل وجود استثناها در آموزههاى دینى - که بیانگر تعارضهاست - اختلاف وجود دارد. در مقام تعارض بین دو اصل اخلاقى، دست کشیدن از یک اصل به سود اصل اخلاقى دیگر، نسبى بودن اصل اخلاقى ترک شده را معنى مىدهد. حل تعارضها، دلمشغولى مهمى در حوزه مباحثات اخلاقى مسلمانان و غیر مسلمانان بوده و راهحلهایى را در پى آورده است. بیشتر مسلمانان مطلق گرا هستند و آن را براساس حسن و قبح عقلى افعال یا معیارهاى ثابت دیگر توجیه کردهاند. قرآن با اطلاق، همخوانى دارد که با واقعگرایىوانعطافپذیرى معقولهمراه باشد. بههمیندلیل در تکالیفاخلاقى توانبشرى، آسانگیرى، ترجیح اهمبرمهم و ترجیح ایثاربر حقشخصى، را در نظر دارد.