نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
محقق حوزوی
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسنده [English]
The subject of this article is finding access to a step-by-step method of uncovering the Revelation occasion of the verses of the Qur’an and the criteria for their validation. In this discussion, which is one of the discourses of Qur’an sciences, with the library method and after giving the definition and explaining the application of the science of Revelation occasion, the earlier and later sources that have dealt more with Revelation occasion are listed according to their compilation date and the interpretations that have more discussed the Revelation occasion have been introduced. Then, five criteria are presented for the assessment and validation of these transmitted hadiths in relation to Revelation occasion, which are also used for removing the contradiction among different Revelation occasions concerning a single verse.
In the main part of the article, the step-by-step process of unveiling the Revelation occasion in one verse and the validation and removing contradiction is presented in twenty stages and a table is provided for assessment of the validity of the Revelation occasion.
کلیدواژهها [English]
مقدمه
دانشمندانِ علوم قرآنی فصلی را با عنوانِ «اسباب النزول» گشوده و از مفهوم و مصادیق آن بحث کردهاند، و مفسرین نیز در تشخیص سبب نزول در آیات مختلف، تحلیلهایی را ارائه کردهاند. کتابها و مقالات بسیاری در بحث «اسباب نزول» نگاشته شده است؛ مانند: «اسباب النزول» (واحدی)، «لباب المنقول» (سیوطی)، «اسباب النزول» (حجتی) و...؛ و مقالاتی مانند: «بررسی آماری اسباب نزول» (حسینی)، «راهکارهای حل تعارض در اسباب نزول» (غضنفری)، «علامه طباطبایی و معیارهای فهم و نقد احادیث اسباب نزول» (نفیسی) و...؛ اما هیچکدام بهطور مجزا و مشخص، مراحل تحلیلی را که برای تشخیص سبب نزول یک آیه و حل تعارضهای موجود در آن لازم است، بیان نکردهاند. تعیین و تبیین این مراحل، عنوان «روششناسی» به خود میگیرد.
مباحث روششناسی که به «چگونگی»ِ انجام فعالیتها میپردازد، سبب شفافسازی فرآیند انجام کار و دقیقسازیِ آن، برای احتراز از خطاها و نواقص احتمالی میشود و میتوان بر اساس یک الگوی روشی، با ضریب اطمینان بیشتری به جامعیت و مانعیت و اثربخش بودن هر فعالیتی دست یافت. بر این اساس، مسأله اصلی در این بحث، دستیابی به چگونگی فرآیند قدمبهقدم کشف و اعتبارسنجی سبب نزول آیات قرآن و راه حل تعارض بین اسباب نزول است.
در اینجا ابتدا فشردهای از مباحث کلیدیِ «اسباب النزول» ارائه خواهد شد که برای تعیین مراحل و تبیین علت ضرورت هر مرحله و قیود و شرایط آن لازم است، سپس در دو قسمت، الگوی روشیِ قدمبهقدم ارائه خواهد شد: 1- الگوی روشیِ کشف و اعتبارسنجیِ اسباب نزول، 2- الگوی روشی حل تعارض در اسباب نزول؛ و روشن خواهد شد که کشف و اعتباریابی اسباب نزول، دارای حداقل بیست مرحلۀ اصلیِ دارای ترتیب است.
تعریف و کاربرد اسباب النزول
علم «اسباب النزول» عبارت است از یافتههای تحقیقی در مورد اشخاص، شرایط و علتی که سبب بروز موقعیتی شده است که خداوند دربارۀ آن آیهای را نازل کرده است (سیوطی، الاتقان، 1/100؛ غازی عنایه، 14؛ معرفت، 1/241). بهطور تقریبی 460 واقعه در تاریخ صدر اسلام زمینۀ وحی آیاتی از قرآن بوده است (خرمشاهی، 192) و 13 آیه نیز بهصراحت با عبارت «یسئلونک» وارد شده است؛ مانند: ﴿یسْئَلُونَکَ عَنِ الْأَهِلَّةِ قُلْ هِی مَواقیتُ لِلنَّاسِ وَ الْحَجِّ﴾ (بقره/189).
صاحبنظران علوم قرآنی برای شناخت اسباب نزول، فوایدی را برشمردهاند[i] (سیوطی، الاتقان، 1/122) که دو مورد اصلی آن عبارتاند از:
1- رفع ابهام از ظهور اولیه آیه در مواردی که احتمالات مختلف در معنا داده میشود. مثلاً از واجبات اعمال حج و عمره، سعى بین صفا و مروه است، ولى خداوند مىفرماید: ﴿إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَیتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَیهِ أَنْ یطَّوَّفَ بِهِما﴾ (بقره/158) که بیان میکند: «کوه صفا و مروه در کنار مسجدالحرام، از نمادهای مورد توجه خداوند هستند، پس هر کس برای حج یا عمره میآید، به شرایط موجود در آنجا توجه نکند و میان این دو کوه، سعی انجام دهد». تعبیر «لا جناح علیه» ظاهر در حرام نبودن آن است، نه واجب بودن.
چرا با اینکه سعى واجب است، این تعبیر به کار رفته است؟ از امام صادق7 سؤال شد، ایشان فرمودند: «پیامبر اکرم6 در «عمرة القضاء» با مشرکان شرط کرده بودند که هنگام بهجای آوردن مناسک عمره توسط مسلمانان، بتهایی را که در صفا و مروه گذاشته شده بود بردارند. یکی از مسلمانان بهواسطه گرفتاریهایی که داشت، نتوانست در مدتی که برای این شرط گذاشته شده بود، مناسک خود را بهجای آورد، ازاینرو وقتی برای سعی بین صفا و مروه آمد، بتها را دید که سرجایشان آورده شدهاند. دوستانش خدمت رسول خدا رفتند و جریان را تعریف کردند که در همان موقعیت، وحی نازل شد و این آیه را آورد» (بحرانی، 1/363).
2- دستیابی به حکمت تشریع حکم و زمینهسازی برای تعمیم و عدم حصر آیه در موردش؛ که در این باره مفسران، فقیهان و اصولیان از تعبیر «العبرة بعموم اللفظ لا خصوص السبب» یا «مورد مُخصّص نیست» استفاده میکنند (اراکی، 1/333). سیوطی در الاتقان این مثال را آورده است:
«در آیه ﴿لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ یفْرَحُونَ بِما أَتَوْا وَ یحِبُّونَ أَنْ یحْمَدُوا بِما لَمْ یفْعَلُوا فَلا تَحْسَبَنَّهُمْ بِمَفازَةٍ مِنَ الْعَذابِ﴾ (آلعمران/188) که بیان میکند: «کسانی که بهخاطر آنچه از جای دیگری به آنها داده شده است، خود را برتر میبینند و دوست دارند امتیاز کارهایی را که آنها نکردهاند، به آنها نسبت داده شود، قطعاً و بدون تردید در لبه پرتگاه آتش قرار دارند»، فهم اولیه از آن سبب شد تا مروان حکم بگوید: اگر معنای آیه همین باشد، قطعاً همه ما اهل آتش خواهیم بود! ابن عباس در تصحیح فهم او از آیه گفت: این آیه در مورد اهل کتاب نازل شده است وقتی که پیامبر سؤالی از آنها پرسید و آنها پاسخ واقعی را نگفتند و دروغی را تحویل دادند تا اطمینان پیامبر را جلب کرده باشند.» (سیوطی، الاتقان، 1/121)
بخش اول: چگونگی کشف سبب نزول یک آیه (اعم از شأن نزول، شرایط زمان و مکان، مخاطب و...) و اعتبارسنجی آن
جنس تحقیق از اسباب نزول، جنس تحقیق تاریخی است. تحقیق تاریخی عبارت است از تلاش روشمند برای توصیف و تبیین رویدادهای گذشته، با هدف دستیابی به قرینهای برای درک موضوعی در حال یا آینده (واسطی، سایت مؤسسه مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلام: isin.ir). بنابراین شرایط احراز صحت یک نقل تاریخی در آن باید ملاحظه شود؛ یعنی احراز مستقیم بودن نقل از رویداد (مشاهده مستقیم بوده است)، احراز عدم تصرف در نقل از رویداد (دریافت و برداشت نباشد، بلکه عین رویداد نقل شده باشد)، تلاش برای تجمیع کلیه جوانب رویداد با پیگیری نقلهای مختلف و حوادث احتمالاً مرتبط ماقبل و مابعد. واحدی از پیشکسوتان علم اسباب نزول چنین آورده است:
«ارائه سبب نزول یک آیه جز با شنیدن مستقیم یا با واسطه ثقه، از کسانی که شاهد جریان بودند و متوجه موقعیت و علت نزول آیه بودند، اعتبار ندارد.» (واحدی، 8)
سیوطی از قول برخی دانشمندان چنین آورده است:
«معرفة سبب النزول أمر یحصل للصحابة بقرائن تحتفّ بالقضایا، و ربما لم یجزم بعضهم، فقال: أحسب هذه الآیة نزلت فی کذا.» (سیوطی، الاتقان، 1/126)
«تشخیص سبب نزول آیات، حتی برای صحابه، جز با جمعبندی قراین مربوط به موقعیت نزول آیه حاصل نمیشود، لذا میبینیم که برخی صحابه درباره شأن نزول یک آیه حکم قطعی نداده و به صرف گمان اکتفا کردهاند.»
بدین جهت برای دستیابی به اسباب نزول باید از روش مطالعه کتابخانهای استفاده شود و در این مطالعه، منابع مربوط با ملاحظه قدمت زمانی مورد توجه قرار گیرند. منابعی که برای کشف اسباب نزول باید مورد بررسی قرار بگیرند، بدین قرار است (زرکشی، 1/116، پاورقی)[ii] (برخی کتب دیگر هستند که اسم اسباب نزول دارند، ولی فقط به کلیات آن ـ و نه مصادیق آیات ـ پرداختهاند):
«اسباب النزول»، واحدی (427ق)، «التبیان فی نزول القرآن» ابن تیمیه (728ق)، «اسباب النزول» حافظ ابن حجر عسقلانی (852ق)، «لباب النقول فی اسباب النزول» سیوطی (911ق)، «نمونه بینات در شأن نزول آیات»، محمدباقر محقق (1403ق)، «اسباب النزول القرآنی» غازی عنایه (1407ق)، «الصحیح المسند من اسباب النزول» مقبلبن هادی وادعی، «تسهیل الوصول الی معرفة اسباب النزول» خالد عبدالرحمن العک.[iii]
برای دستیابی به اسباب النزول، بررسی تفاسیری که بیشتر به این امر پرداختهاند نیز ضروری است؛ مانند تفسیر طبری، مجمع البیان، تبیان، برهان، عیاشی، قمی، المیزان. در مقاله «بررسی آماری اسباب نزول» که به بررسی میزان گزارش و تحلیل اسباب نزول در برخی تفاسیر پرداخته ، چنین آمده است:
«تفسیر فی ظلال القرآن 103 مورد سبب نزول ذکر کرده است که 13 مورد آن تحلیلی است. (مقصود از تحلیلی این است که علاوه بر گزارش تاریخی یا روایی، به نقد و بررسی آن نیز پرداخته شده است)، تفسیر فخر رازی 166 مورد (14 تحلیل)، المنار 177 مورد (85 تحلیل)، نمونه 259 مورد (35 تحلیل)، تفسیر طبری 262 مورد (17 تحلیل)، المیزان 273 مورد (114 تحلیل)، تفسیر ابن کثیر 274 مورد (11 تحلیل)، کشاف 283 مورد (1 تحلیل)، الفرقان 288 مورد (39 تحلیل)، تفسیر ابوالفتوح رازی 323 مورد (12 تحلیل)، روح المعانی 673 مورد (104 تحلیل).»
در نتیجهگیری نهایی در این مقاله آمده است:
«1- این تفاسیر در نقل روایات اسباب نزول نیم نگاهی به یکدیگر داشتهاند و کمتر به منابع اصلی تاریخی روایی مراجعه کردهاند. 2- اسباب نزول معروف در حدود 250 مورد است. 3- تفسیر روح المعانی بیشترین گزارش و تفسیر المنار بیشترین تحلیل را داراست.» (حسینی، 246-245)
پس از شناسایی منابع اسباب النزول و یافتن سبب نزولی که در یک آیه به دنبال آن هستیم، باید تمام عملیاتی که در استنباط از یک روایت انجام میشود، در منقولات در اسباب النزول نیز انجام شود تا احراز شود که قرینه بر فهم مقصود از کلام الهی است؛ بهویژه که حجم زیادی از گزارشهای اسباب نزول توسط اهل سنت نقل شده است و در سند نقل آنها نیز افرادی مانند عکرمه، مقاتلبن سلیمان، قتاده، ضحاک، حسن بصری و عطاء وجود دارند که از تابعین بوده و حضوری در زمان وحی نداشتهاند و در نقل نیز حتی در میان اهل سنت، وثاقت ندارند (بلاغی نجفی، 45).[iv]
علامه طباطبایی در مورد روایات اسباب نزول دیدگاهی دارند که خلاصه آن چنین است:
«اکثر این روایات که بهعنوان سبب نزول آمده است، در حقیقت استنباط راوی از نسبت میان آیه و حادثه مورد نظر بوده است. شاهد بر این مطلب اینکه در ذیل برخی آیات، شأن نزولهای مختلف و گاه متعارضی ذکر شده است و حتی گاهی این مواردِ متخالف از یک نفر (مثلاً ابن عباس) نقل شده است.» (طباطبایی، 7/110)
ابزارهای اعتبارسنجیِ اسباب نزول
طبق قواعد روش تحقیق در نقلیات و مطالب تاریخ و توضیحات برخی دانشمندان علوم قرآنی و برخی مفسرین، میتوان ابزارهای اعتبارسنجیِ مطالب نقل شده بهعنوان سبب نزول را چنین دانست.
1. بررسی سندیِ نقلِ صورت گرفته
از آنجایی که اسباب نزول هویت نقلی دارند و منقولات نیازمند اعتبارسنجی سندی هستند، ازاینرو از نخستین ابزارهای لازم برای حل تعارضها، اطمینان از اعتبار نقل است و روشن است که نقل دارای سندِ قویتر در اولویت قرار میگیرد. از آنجایی که صرف بررسی سندی کفایت نمیکند، بدین جهت از کلمه «اولویت» استفاده شده است.
علامه طباطبایی در برخی موارد سبب نزول که دارای چند سند نیز هست، حکم به غیر قابل پذیرش بودن آن نقل دادهاند و علت عدم پذیرش را عدم تناسب آشکارِ نقلِ ارائه شده با سیاق آیه بیان کردهاند (همان، 6/155). ایشان در بررسی نقلی که در آیه 219 سوره بقره وارد شده است، میگوید:
«رواه فی الدر المنثور، عن ابن المنذر عن ابن حیان، و قد استضعفوا الروایة.» (همان، 2/163)
2. بررسی همزمانی واقعه ذکر شده با نزول آیه یا نزدیک به نزول آیه
بنابراین داستان امتهای گذشته سبب نزول اصطلاحی نیست؛ مثلاً جریان سپاه ابرهه سبب نزول سوره فیل نیست.
3. توجه به روش تعبیر ناقل
تعبیری که در فضای اسباب نزول آیات زیاد بهکار میرود، «نُزلت الایة فی» است که دو وجهی است؛ یعنی هم میتواند در سبب نزول باشد، و هم میتواند در بیان مصداقی که آیه در مورد آن سخن میگوید باشد. زرکشی چنین میگوید:
«قد عرف من عادة الصّحابة و التابعین أنّ أحدهم إذا قال: «نزلت هذه الآیة فی کذا» فإنّه یرید أن هذه الآیة تتضمّن هذا الحکم؛ لا أنّ هذا کان السبب فی نزولها.» (زرکشی، 1/126)
«شیوه رایج صحابه و تابعین این بوده است که وقتی از عبارتِ «این آیه در این باره نازل شده است» استفاده میکردند، منظورشان این بوده است که آیه مربوطه حاوی مطلبی درباره مصداق مورد نظر است، نه اینکه علت نزول آیه، آن مصداق بوده است.»
مثلاً در آیه شریفه ﴿وَ کانَ الْکافِرُ عَلى رَبِّهِ ظَهِیرا﴾ (فرقان/55) در تفسیر چنین آمده است: «نزلت الآیة فى ابى جهل فصار عاماً فى الکفّار» (میبدی، 7/52)، و تعابیری مانند «سبب نزولها، سبب نزول الآیة، شأن نزولها، حدث کذا فنزلت الآیة» تصریح به پرداختن به سبب نزول است.
نویسنده مقاله «علامه طباطبایی و معیارهای فهم و نقد احادیث اسباب نزول»، به نقل از عمادالدین محمد رشید، در کتاب «اسباب النزول و اثرها فی بیان النصوص» آورده است:
«رشید، تمام کتاب لباب المنقول فی اسباب النزول تألیف سیوطی را جستوجو کرده و یافته است که 80% موارد ذکر شده با این تعبیر بهکار رفتهاند.» (نفیسی، 73)
نکته: این مقاله نمونه مناسبی برای تمرین تحلیل اسباب نزول است.
4. بررسی عدم مخالفت با قطعیات عقلی، تجربی، عرفی و محکمات و پیشفرضهای دینی
مثلاً در سبب نزول سوره عبس دو واقعه نقل شده است که یکی از آنها، عمل «ترشرویی نسبت به فقیر» و توبیخ الهی را به پیامبر نسبت داده است، و دیگری این عمل را به یکی از اشراف مکه منتسب کرده است (طباطبایی، 20/203) که با عرضه این دو به محکمات قرآنی، مانند ﴿إِنَّکَ لَعَلَی خُلُقٍ عَظِیم﴾ (قلم/4)، ﴿اخْفِضْ جَنَاحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ﴾ (شعراء/215)، و عرضه بر محکمات اخلاق پیامبر اکرم6، میتوان تعارض را با ترجیح موردِ منطبق با محکمات از میان برداشت.
5. بررسی انطباق با قراین تاریخی
مثلاً درباره آیه شریفه ﴿قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ تَعالَوْا إِلى کَلِمَةٍ سَواءٍ بَینَنا وَ بَینَکُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللَّهَ وَ لا نُشْرِکَ بِهِ شَیئاً وَ لا یتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ﴾ (آلعمران/64) دو سبب نزول ذکر شده است: 1- در مورد مسیحیان نجران است. 2- در مورد نامه پیامبر اکرم6 به هرقل روم است (همان، 3/266). علامه طباطبایی در قضاوت میان این دو، از قرینه تاریخی زیر استفاده کردهاند که:
«نامه پیامبر به سلاطین جهان در سال ششم هجرت انجام شد و ملاقات مسیحیان نجران در مدینه در سال دهم هجرت اتفاق افتاد و از سیاق آیات قبل میتوان فهمید که متناسب با وقایع قبل از سال ششم هجرت هستند، بنابراین بعید است که سبب نزول آیه مربوط به مسیحیان نجران باشد.» (همان، 268)
ایشان در تحلیل روایتی که در ذیل آیه 43 سوره اعراف آمده است که این آیه مربوط به جنگ بدر است، چنین میگویند:
«وقوع الجملة فی سیاق هذه الآیات و هی مکیة یأبى نزولها یوم بدر أو فی أهل بدر.» (همان، 8/139)
6. بررسی سیاق آیه در فضای آیات قبل و بعد
مثلاً علامه طباطبایی درباره آیه شریفه ﴿کَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَ رُسُلِی﴾ (مجادله/21) چنین آوردهاند:
«در تفسیر مجمع البیان چنین آمده که مسلمانان وقتی آزادسازی برخی مناطق را برای اسلام دیدند، گفتند که خداوند دو تمدن بزرگ روم و فارس را هم آزاد خواهد کرد. منافقین در جواب این مطلب گفتند: شما فکر کردهاید که روم و فارس مثل این چند منطقه کوچک هستند که بتوانید بر آنها مسلط شوید؟! خداوند در پاسخ منافقین، این آیه را وحی فرمود. اما به نظر میرسد که این جریان مربوط به سبب نزول آیه نباشد، بلکه مسلمانان در پاسخ به منافقین از این آیه استفاده کردهاند.» (همان، 19/198)
علت این تحلیلِ علامه را میتوان یکپارچگی سیاق آیات در این سوره دانست؛ یعنی اینطور نیست که وسط مجموعهای از آیات مرتبط با هم، آیهای با سبب نزولی جدا از فضای قبل و بعد آمده باشد. علامه طباطبایی اینگونه موارد را با اصطلاحِ «تطبیق» میشناساند (همان، 7/111).
نتیجه روشی شماره یک: «فرآیند قدمبهقدم کشف سبب نزول یک آیه و اعتبارسنجیِ آن»:
براساس مبانی فوق و پس از آشنایی با منابع اسباب نزول و ابزارهای اعتبارسنجیِ آنها، میتوان فرآیند اجرایی دستیابی به سبب نزول صحیح در یک آیه را چنین توصیف کرد (مراحل دارای ترتُّب هستند و باید به دنبال هم اجرا شوند):
1- برای دستیابی به سبب نزول در آیه مورد نظر، به این کتابها به ترتیب مراجعه کن (ترتیبِ تاریخی است): «اسباب النزول واحدی، التبیان فی نزول القرآن، اسباب النزول عسقلانی، لباب المنقول فی اسباب النزول، نمونه بینات در شأن نزول آیات، اسباب النزول غازی عنایه، الصحیح المسند من اسباب النزول، تسهیل الوصول الی معرفة اسباب النزول».
2- همچنین آیه مورد نظر را در کتب تاریخی مربوط به تاریخ صدر اول اسلام، مانند الکامل فی التاریخ ابناثیر، تاریخ ابنعساکر، تاریخ طبری، فضائل الصحابه ابننعیم و نرمافزار نورالسیره جستوجو و نقلهای ذکر شده را ثبت کن.
3- سپس در منابع مورد مراجعه به دنبال سند این نقل بگرد و سند آن را ثبت کن (و اگر از منبع دیگری نقل کرده است، به آن منبع مراجعه و سند را ثبت کن).
4- پس از آن، سند را اعتبارسنجی اولیه کن (با استفاده از روشهای اعتبارسنجی سندی در علم رجال شیعه و عامه).
5- آنگاه با بررسی اولیه محتوای سبب نزولِ ذکر شده، از همزمانی واقعه با نزول آیه اطمینان حاصل کن (مربوط به امم گذشته نباشد، مربوط به بعد از نزول آیه نباشد، مربوط به مدتها قبل از نزول آیه نباشد).
6- سپس طرز تعبیر راوی نسبت به سبب نزول را بررسی کن (مربوط به تطبیق آیه بر یک مصداق نباشد).
7- محتوای مطلب نقل شده را با قطعیات عقلی، تجربی، عرف قطعی و مشهودِ زمان نزول (مثلاً اخلاق پیامبر)، و محکمات فضای دینی (مانند عصمت پیامبر) بسنج (در هر جمله از محتوای مطلب، این سؤال را مطرح کن: آیا مفهوم این جمله مخالفت قطعی با عقل، تجربه قطعی، عرف و محکمات دینی دارد یا نه؟).
8- مطلب نقل شده را با قراین تاریخی مرتبط با آن، طبق مراحل زیر مقایسه کن:
ـ با مراجعه به منابعی که مکی یا مدنی بودن سورهها را ارائه کردهاند (مانند کتاب تقسیمات قرآن و سور مکی و مدنی)،[v] فضای آیه را بهدست بیاور.
ـ با مراجعه به منابعی که ترتیب نزول سورهها را بیان کردهاند (مانند کتاب تاریخ نزول القرآن)، تاریخ مطلب نقل شده در سبب نزول را بهدست بیاور.
ـ بررسی کن آیا اسامی ذکر شده در سبب نزول (اعم از اشخاص، اماکن، وقایع اصلی) با تاریخ حدودیِ سبب نزول مطابق هستند؟ (با مراجعه به کتب رجالی برای شناخت اشخاص ذکر شده در آن واقعه).
9- حداقل یک پاراگراف قبل و بعد از آیه مورد نظر را از نظر معنایی و وابستگی آیۀ مورد نظر به آنها بررسی کن (تشخیص سیاق) و تناسب مطلب ذکر شده در سبب نزول را با این سیاق بسنج.
10- اگر در مراحل قبل نقاط ابهامی وجود داشت، تناسب معنایی قوی در آیات مرتبط را اصل قرار بده و بقیه قراین را با آن اعتبارسنجی کن (حتی سند).
11- اگر در تمام مراحل فوق اعتبار و تناسب وجود داشت، حکم به صحت «سبب نزول» کن.
12- اگر تناسب معناییِ قابل قبولی وجود نداشت و بقیه قراین نیز تراکم لازم را نداشتند، سبب نزول ذکر شده را رد کن (حتی اگر سند قوی دارد).
13- برای اطمینان از دستیابی به کلیه قراین، به تفسیرهای حاوی اسباب نزول آیات مراجعه کن (مانند الدرالمنثور، المیزان، البرهان) و روایات ذکر شده در سبب نزول را با یافتههای فوق مقایسه کن و نتیجه اصلاحی یا تکمیلی یا تأییدی یا انتقادی بگیر (نقد به مطلب ذکر شده در تفسیر).
14- برای اطمینان از دستیابی به کلیه قراین، به مجامع روایی مراجعه کن (مانند جامع احادیث الشیعه و نرمافزار جامع الاحادیث) و روایات مرتبط با آیه مورد نظر را استخراج کرده، تحلیل کن و کلیه مؤلفههایی را که در بحث سبب نزول آیه مورد نظر به دست آوردهای، با محتوای روایات مقایسه کن و نتیجه اصلاحی یا تکمیلی یا تأییدی یا انتقادی بگیر (نقد سندی یا مضمونی روایت).
15- برای دستیابی به قراین احتمالیِ بیشتر، به نرمافزار «جامع فقه اهل بیت» مراجعه کن و عبارت آیه را در آن جستوجو کن و نتایج استفادهها و تحلیلهایی را که فقها از این آیه کردهاند، مرور کن و قراین احتمالی را استخراج و بر اساس آنها، نتایج قبلی را بازنگری کن.
نمونه عملی فرآیند فوق (کشف و اعتبارسنجی سبب نزول آیه اول سوره ممتحنه)
در سوره ممتحنه آیه یک، چنین آمده است: ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَعَدُوَّکُمْ أَوْلِیَاءَ تُلْقُونَ إِلَیْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ کَفَرُوا بِمَا جَاءَکُمْ مِنَ الْحَقِّ یُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَإِیَّاکُمْ أَنْ تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّکُمْ إِنْ کُنْتُمْ خَرَجْتُمْ جِهَادًا فِی سَبِیلِی وَابْتِغَاءَ مَرْضَاتِی تُسِرُّونَ إِلَیْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَأَنَا أَعْلَمُ بِمَا أَخْفَیْتُمْ وَمَا أَعْلَنْتُمْ وَمَنْ یَفْعَلْهُ مِنْکُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِیلِ﴾.
طبق مراحل پانزدهگانه بالا، برای کشف و اعتبارسنجی سبب نزول این آیه حرکت میکنیم.
مرحله یک: مراجعه به کتب اسباب نزول
به اسباب النزول واحدی، لباب النقول سیوطی، اسباب النزول غازی عنایه، تسهیل الوصول الی معرفة اسباب النزول خالد العک مراجعه شد، همگی یک سبب نزول مشابه با آنچه واحدی نقل کرده است، نقل کرده بودند که عبارت آن چنین است:
«قال جماعة المفسرین: نزلت فی حاطب ابن أبی بلتعة، و ذلک أن سارة مولاة أبی عمربن صهیببن هشامبن عبد مناف أتت رسول اللّه صلى اللّه علیه و سلم من مکة إلى المدینة، و رسول اللّه صلى اللّه علیه و سلم یتجهز لفتح مکة، فقال لها: «أ مسلمة جئت»، قالت: لا. قال: «فما جاء بک؟»، قالت: أنتم الأهل و العشیرة و الموالی، و قد احتجت حاجة شدیدة، فقدمت علیکم لتعطونی و تکسونی. قال لها: «فأین أنت من شباب أهل مکة؟»- و کانت مغنیة- قالت: ما طلب منی شیء بعد وقعة بدر. فحث رسول اللّه صلى اللّه علیه و سلم بنی عبد المطلب و بنی المطلب فکسوها و حملوها و أعطوها، فأتاها حاطب ابن أبی بلتعة، و کتب معها إلى أهل مکة، و أعطاها عشرة دنانیر، على أن توصل إلى أهل مکة، و کتب فی الکتاب: من حاطب إلى أهل مکة، إن رسول اللّه صلى اللّه علیه و سلم یریدکم، فخذوا حذرکم. فخرجت سارة، و نزل جبریل علیه السلام فأخبر النبی صلى اللّه علیه و سلم بما فعل حاطب..... فأرسل رسول اللّه صلى اللّه علیه و سلم إلى حاطب فأتاه، فقال له: «هل تعرف الکتاب؟»، قال: نعم. قال: «فما حملک على ما صنعت؟»، فقال: یا رسول اللّه، و اللّه ما کفرت منذ أسلمت، و لا غششتک منذ نصحتک، و لا أحببتهم منذ فارقتهم، و لکن لم یکن أحد من المهاجرین إلا و له بمکة من یمنع عشیرته، و کنت غریبا فیهم، و کان أهلی بین ظهرانیهم، فخشیت على أهلی، فأردت أن أتخذ عندهم یدا، و قد علمت أن اللّه ینزل بهم بأسه، و کتابی لا یغنی عنهم شیئا. فصدقه رسول اللّه صلى اللّه علیه و سلم و عذره، فنزلت هذه الآیة: یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلِیاءَ. فقام عمربن الخطاب فقال: دعنی یا رسول اللّه أضرب عنق هذا المنافق. فقال رسول اللّه صلى اللّه علیه و سلم: «و ما یدریک یا عمر، لعل اللّه قد اطلع على أهل بدر فقال لهم: اعملوا ما شئتم، قد غفرت لکم.» (العک، 352)
مرحله دو: جستوجو در منابع تاریخی
در نرمافزار «نورالسیره» عبارتِ آیه جستوجو و نتایج ارائه شده در «اسد الغابه»، «انساب الاشراف»، «تاریخ طبری»، «البدایة و النهایة» و «دلائل النبوه» بررسی شد و مطلبی اضافه بر مطلب فوق یافت نشد.
مرحله سه و چهار: یافتن سند و تحلیل سند
در اسباب النزول واحدی دو استناد وجود دارد: «1- جماعة من المفسرین، 2- عن الشافعی: اخبرنا سفیانبن عیینه الی آخره ...».
برای اعتبارسنجی عبارتِ «جماعة من المفسرین»، به مفسرین مراجعه میکنیم: در تفسیر مقاتلبن سلیمان در قرن دوم این مطلب نقل شده است (مقاتل، 4/299)؛ همچنین در تفسیر قمی از علیبن ابراهیم، در قرن سوم که یک قرن قبل از واحدی است، همین مطلب نقل شده است (قمی، 2/361).
برای اعتبارسنجیِ اصل وجود سند نقل شده، به صحیح بخاری مراجعه میکنیم، مییابیم که او نیز همین جریان را با این سند نقل کرده و سند آن را صحیح دانسته است (بخاری، 7/400).
مرحله پنج: همزمانی نزول آیه با واقعۀ ذکر شده
با توجه به متن وارد شده در سبب نزول، همزمانی واقعه با نزول آیه احراز میگردد.
مرحله شش: طرز تعبیر راوی
تعبیر راوی، «نزلت الآیة فی» است که میتواند به معنای سبب نزول یا صرفاً مصداقی برای آیه باشد که با مراجعه به متن ذکر شده برای سبب نزول، احراز میشود که این آیه قبلاً نازل نشده بوده تا اکنون مصداقی برای آن تعیین شود.
مرحله هفت: مقایسه با قراین قطعی عقلی، تجربی، عرفی، دینی
مؤلفهای مخالف با قطعیات عقل و عرف زمان پیامبر یافت نشد. اما در مطلبی که نسبت به اهل بدر ذکر شده که مجازات اعمال از آنها برداشته شده است، مخالفت با آیات و روایات دیگر دیده میشود. علامه طباطبایی در این مورد چنین بیان داشته است:
«این سبب نزول از نظر متن خالى از اشکال نیست؛ زیرا اولاً از ظاهر آن برمىآید که حاطببن ابى بلتعه بهخاطر عملى که کرده بود، مستحق اعدام و یا کیفرى دیگر کمتر از اعدام بوده و تنها به خاطر شرکتش در جنگ بدر مجازات نشده، چون بدریها در برابر هیچ گناهى مجازات نمىشوند، در حالى که روایات وارده در داستان افک معارض آناند و حکم به معاف بودن فرد از مجازات با قطعیات فقه سازگار نیست.» (طباطبایی، 19/236)
مرحله هشت: مقایسه با قراین تاریخی
ابتدا احوال حاطببن ابی بلتعه در کتب رجالی شیعه (با استفاده از نرمافزار «رجال شیعه») و عامه (با استفاده از نرمافزار «المکتبة الشامله») جستوجو و احراز شد که از مجاهدان جنگ بدر بوده است. سپس با جستوجوی کلمات کلیدی از متن سبب نزول، در کتب حدیثی (با استفاده از نرمافزار جامع احادیث فریقین) و تاریخی (با استفاده از نرمافزار نورالسیره)، همین متن و موقعیتی که واحدی نقل کرده است، به دست آمد (ابن اثیر، 1/432).
مرحله نه: بررسی سیاق آیات قبل و بعد
آیات بعد از این آیه در سوره ممتحنه بررسی شدند و با متن سبب نزول منطبق بودند، بهویژه آیه سه که متناسب با علتی است که حاطببن ابی بلتعه برای کار غلطِ خود ذکر کرده بود.
مرحله ده:
در این آیه موضوعیت ندارند.
مرحله یازده: نتیجه
سبب نزول ذکر شده دارای اعتبار است.
مرحله دوازده:
در این آیه موضوعیت ندارد.
مرحله سیزده و چهارده و پانزده: اعتباریابی نتیجه
به کتب تفسیر و روایی و فقهی معرفی شده مراجعه شد، سبب نزول دیگری یا تعابیر دیگری از همین سبب نزول ذکر نشده بود.
بخش دوم: چگونگی حل تعارض میان اسباب النزول متعدد برای یک آیه
در اختلاف میان نقلهایی که از سبب نزول برای یک آیه وجود دارد، چه باید کرد؟ مثلاً در آیه شریفه ﴿وَلِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ فَأَیْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ عَلِیمٌ﴾ (بقره/115) چهار سبب نزول آمده است: مربوط به تغییر قبله مسلمین، مربوط به نماز نافله بر روی مرکب، مربوط به جهت قبله در تاریکی، مربوط به آیه ﴿ادْعُونِی اسْتَجِبْ لَکُمْ﴾ (غافر/60) (سیوطی، لباب النقول، 22).
در کتاب «اسباب نزول» محمدباقر حجتی و مقاله «راهکارهای حل تعارض در اسباب نزول آیات»، نویسندگان نمونه آیاتی را که در کتب تفسیری، سبب نزولهای متفاوتی راجع به آنها وارد شده است، به تفصیل طرح کردهاند.
برای رفع تعارضها، استفاده از شش ابزاری که برای اعتبارسنجی در اصل سبب نزول ذکر شدند، حجم زیادی از تعارضها را مرتفع خواهد کرد. برخی دانشمندان علوم قرآنی، دو ابزار دیگر نیز برای رفع تعارضها ارائه کردهاند.
1. امکان تعدد اسباب یا تداخل اسباب
در برخی موارد، چند سبب برای یک آیه آمده است که به نظر میرسد همه آنها درست هستند و تعارضی با یکدیگر هم ندارند. در این موارد میتوان احتمال داد که تمام آنها واقع شدهاند و آیه بعد از آنها نازل شده است؛ مانند آیه شریفه ﴿أَمْ تُریدُونَ أَنْ تَسْئَلُوا رَسُولَکُمْ کَما سُئِلَ مُوسى مِنْ قَبْلُ وَ مَنْ یتَبَدَّلِ الْکُفْرَ بِالْإیمانِ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبیلِ﴾ (بقره/108) که در سبب نزول آن، چهار مورد آمده است: 1- وهببن زید از رسول خدا خواست که کتابی از آسمان نازل کند؛ 2- عدهای از مشرکین از رسول خدا خواستند که فرشتگان را نمایان کند؛ 3- عدهای درخواست کردند که خدا را به آنها نشان بدهد؛ 4- قریش درخواست کردند که کوه صفا را به طلا بدل کند (طوسی، 1/402).
2. امکان نزول مکرر آیه در چند واقعه
برخی دانشمندان علوم قرآنی برای رفع تعارض میان سببهای نزول مختلفی که برای یک آیه ذکر شده است، گفتهاند شاید این آیه چند بار نازل شده است، اما این امکان مردود است؛ چرا که اگر عین وحی باشد، باید این تکرار ثبت شود؛ مانند تکرار قسمتهایی از آیات مختلف. آنچه در این مورد قابل احتمال دادن است، اینکه پیامبر اکرم6 در واقعهای، از آیهای که قبلاً نازل شده است، استفاده کرده و آن آیه را قرائت فرمودهاند و برخی گمان کردهاند که آیه دوباره به پیامبر خدا وحی شده است؛ مانند آیه شریفه ﴿أَلَیْسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ وَیُخَوِّفُونَکَ بِالَّذِینَ مِنْ دُونِهِ وَمَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ﴾ (زمر/36) که در سبب نزول آن دو مورد ذکر شده است: یک مورد در تلاش کفار برای ترور پیامبر، و دیگری در ترساندن خالدبن ولید که به امر پیامبر، دستور از بین بردن درختی را که کفار میپرستیدند، داشت (انصاری، 8/418).
نتیجه روشی شماره دو: «فرآیند قدمبهقدم رفع تعارض میان سبب نزولهای متعدد»
با توجه به ابزارهای ششگانۀ اعتبارسنجی، در صورتی که چند سبب نزول ذکر شده بود، ابتدا مراحل پانزدهگانه سابق را برای هر یک از آنها انجام میدهیم که در اثر این کار، بیشتر تعارضها با حذف موارد غیرمعتبر رفع خواهند شد. اما اگر تمام اسباب نزولِ ذکر شده از اعتبار اولیه برخوردار شدند و تعارض مستقر شد، با تخصیص «وزن و ضریب تأثیر» به هر کدام از ابزارها، میتوان سبب نزول مُرجَّح را مشخص کرد (تعیین ضریبهای ذکر شده در جدول زیر براساس مباحث مبنایی است که در قسمت اول مقاله ذکر شدند). بنابراین (دنباله مراحل پانزدهگانه در قسمت اول)
16- اگر چند سبب نزول برای آیۀ مورد نظر ذکر شده است، هر کدام را طبق مراحل قبل تحلیل کن و در جدول زیر قرار بده:
ردیف |
محتوای سبب نزول |
سند (با ضریب 1) |
تعبیر ذکر شده برای نقل مطلب (با ضریب 1) |
میزان[vi] انطباق با قطعیات عقلی، تجربی، عرفی، دینی (با ضریب 1) |
میزان انطباق با قراین تاریخی (با ضریب 2) |
میزان انطباق با سیاق (با ضریب 2) |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
17- اگر تمام یا برخی سببهای ذکر شده دارای میزان انطباق مناسبی با مؤلفههای اعتبارسنجی هستند، احتمال تداخل اسباب یا تعدد اسباب را با تحلیل مجدد قراین تاریخی بررسی کن و ببین اگر تصویر متناسبی با قراین از واقعه تاریخی حقیقی براساس تعدد یا تداخل اسباب قابل ارائه است، حکم به تداخل یا تعدد اسباب کن (حکم به تداخل اسباب، وقتی سببهای ذکر شده مربوط به اجزای مختلف یک واقعه هستند، و حکم به تعدد اسباب، وقتی سببهای ذکر شده مربوط به وقایع مجزا از یکدیگر هستند).
18- اگر تداخل و تعددی کشف نشد، در جدول فوق، موردی را که بیشترین میزان انطباق را داشت (تراکم قراین)، بهعنوان سبب نزول انتخاب کن.
19- به تفسیر روح المعانی، تفسیر المیزان، التفسیر الکبیر (مفاتیح الغیب)، البرهان (بحرانی) و تفسیر قمی که بیشترین نقل سبب نزول و بیشترین تحلیل را دارند، مراجعه کن و یافته خود را با مطالب این مفسرین مقایسه کن و نتیجه اصلاحی یا تکمیلی یا تأییدی یا انتقادی بگیر (نقد مطلب ذکر شده در تفسیر براساس قراین کافی).
20- به مجامع روایی و فقهی مراجعه کن (مانند کافی، جامع احادیث الشیعه، نرمافزار جامع الاحادیث و جامع فقه اهل بیت) و آیه مربوطه را در آنها جستوجو کن و در روایاتی که بهدست میآید، موضوع روایت، اشخاص روایت، حکم روایت، و هر کلمه احتمالی را که به سبب نزولهای ذکر شده میتواند ارتباط داشته باشد، استخراج کن و یافته اولیه خود را در سبب نزول، با مطالب روایات مقایسه کن و نتیجه اصلاحی یا تکمیلی یا تأییدی یا انتقادی بگیر.
نمونه عملی فرآیند فوق (حل تعارض میان سبب نزولهایی که برای سوره تحریم ذکر شده است)
سوره تحریم با این آیه شروع میشود: ﴿یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَکَ تَبْتَغِی مَرْضَاةَ أَزْوَاجِکَ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ﴾ و در دنباله، جریان آزار و اذیتی را که برخی همسران پیامبر بر ایشان روا داشتند، بیان نموده و آنها را تهدید میکند و از پیامبر6 در برابر آنها دفاع مینماید. در سبب نزول این سوره، اختلافهای زیادی وجود دارد. آنچه قطعاً از ظاهر آیات مربوطه برمیآید، این است که:
1- دو نفر از همسران پیامبر خدا نارضایتیای از رسول خدا پیدا کرده بودند.
2- پیامبر خدا برای جلب رضایت آنها، کار حلالی را بر خود ممنوع کرده بودند.
3- پیامبر خدا سرّی را به یکی از همسرانشان بیان کرده بودند.
4- آن زن این سرّ را به فرد دیگری افشا کرد.
5- پیامبر خدا بهواسطه اطلاع الهی از این افشای سرّ، آن زن را توبیخ کردند.
6- خداوند این زنان را مورد توبیخ و تهدید قرار داد.
اما اینکه آن دو زن که بودند، چه نارضایتی داشتند، پیامبر چه کاری را بر خود ممنوع ساخت، چه سرّی را با کدام همسرشان در میان گذاشتند، آن همسر، آن سرّ را برای چه کسی افشا کرد، آیا توبیخ الهی فقط مربوط به افشای سرّ شخصی پیامبر بود، یا امر بزرگتری در کار بوده است و سؤالاتی از این دست، روایات مختلفی وارد شده است.
در این مجال، براساس اطلاعاتی که علامه طباطبایی در تحلیل رواییِ این آیات ارائه کردهاند (طباطبایی، 19/337)، به تطبیق روش حل تعارض میان اسباب نزول که در اینجا ارائه شد، میپردازیم.
علامه طباطبایی در این آیه، پنج سبب نزول را ذکر کردهاند که سه مورد مشهورتر را در جدول تحلیل اسباب نزول وارد میکنیم:
ردیف |
محتوای سبب نزول |
سند (با ضریب 1) |
تعبیر ذکر شده برای نقل مطلب (با ضریب 1) |
میزان انطباق با قطعیات عقلی، تجربی، عرفی، دینی (با ضریب1) |
میزان انطباق با قراین تاریخی (با ضریب 2) |
میزان انطباق با سیاق (با ضریب 2) |
1 |
کانت عائشة و حفصة متحابتین فذهبت حفصة إلى بیت أبیها تحدث عنده فأرسل النبی صلی الله علیه و آله إلى جاریته فظلت معه فی بیت حفصة و کان الیوم الذی یأتی فیه عائشة فوجدتهما فی بیتها فجعلت تنتظر خروجها و غارت غیرة شدیدة فأخرج النبی جاریته و دخلت حفصة فقالت: قد رأیت من کان عندک و الله لقد سوأتنی، فقال النبی: و الله لأرضینک و إنی مسر إلیک سرا فاحفظیه، قالت: ما هو؟ قال: إنی أشهدک أن سریتی هذه علی حرام رضا لک. فانطلقت حفصة إلى عائشة فأسرت إلیها أن أبشری أن النبی ص قد حرم علیه فتاته فلما أخبرت بسر النبی أظهر الله النبی علیه فأنزل الله: «یا أَیهَا النَّبِی لِمَ تُحَرِّمُ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَکَ». |
فی الدر المنثور أخرج ابن سعد و ابن مردویه عن ابن عباس |
فلما أخبرت بسر النبی أظهر الله النبی علیه فأنزل الله: «یا أَیهَا النَّبِی لِمَ تُحَرِّمُ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَکَ». |
ابهامی موجود است که آیا از شأن پیامبر برمیآید که برای جلب رضایت همسر خود، قسم به ترک رابطه با فرد دیگری بخورند؟ (خامهگر، 108) |
با توجه به رابطه عایشه و حفصه، و طرز رفتار آنها با پیامبر خدا، و طرز رفتار آنها با ماریه کنیز پیامبر، این روایت با قراین تاریخی منطبق است. |
ابهام در قسمتی از آیه که فرمود: «عَرَّفَ بَعضَهُ وَ أعرَضَ عَن بَعض» باقی میماند که مگر چه مطلب دیگری در واقعه بوده است که برای پیامبر فقط یک قسمت آن بیان شده است. همچنین این ابهام که آیا برای افشای سر شخصی مربوط به امور زناشویی پیامبر، آیا تهدیدهای غلیظ و شدید در آیات بعدی لازم بوده است یا اینکه مطلب افشا شده باید مهمتر از اینها باشد؟ (خامهگر، 108) |
2 |
دخلت حفصة على النبی صلی الله علیه و آله فی بیتها و هو یطأ ماریة، فقال لها رسول الله: لا تخبری عائشة حتى أبشرک بشارة فإن أباک یلی الأمر بعد أبی بکر إذا أنا مت. فذهبت حفصة فأخبرت عائشة فقالت عائشة للنبی: من أنبأک هذا؟ قال: نبأنی العلیم الخبیر، فقالت عائشة: لا أنظر إلیک حتى تحرم ماریة فحرمها فأنزل الله «یا أَیهَا النَّبِی لِمَ تُحَرِّمُ». |
فی الدر المنثور، أخرج الطبرانی و ابن مردویه عن ابن عباس |
فحرمها فأنزل الله «یا أَیهَا النَّبِی لِمَ تُحَرِّمُ» |
همان |
ابهام دارد؛ زیرا با توجه به اینکه در روایاتی که از عمر درباره همین آیات نقل شده، چنین چیز مهمی ذکر نشده است، همچنین با سیاق «عَرَّفَ بَعضَهُ وَ أعرَضَ عَن بَعض» سازگار نیست. |
همان |
3 |
کان رسول الله صلی الله علیه و آله یشرب من شراب عند سودة من العسل فدخل على عائشة فقالت: إنی أجد منک ریحا، فدخل على حفصة فقالت: إنی أجد منک ریحا فقال: أراه من شراب شربته عند سودة و الله لا أشربه، فأنزل الله: «یا أَیهَا النَّبِی لِمَ تُحَرِّمُ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَکَ» الآیة. |
فی الدر المنثور، أخرج ابن المنذر و ابن أبی حاتم و الطبرانی و ابن مردویه بسند صحیح عن ابن عباس |
قال و الله لا أشربه، فأنزل الله: «یا أَیهَا النَّبِی لِمَ تُحَرِّمُ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَکَ» |
همان مطلب فوق، بهعلاوه اینکه آیا رسول خدا بهطور معمول متوجه به امر معمولی مانند بوی آن خوردنی نشده است و بعد هم به خاطر جلب رضایت همسران خود آن غذا را بر خود ممنوع میکند؟! (خامهگر، 105) |
مخالفتی با قراین تاریخی ندارد |
همان |
تحلیل
1- بررسی اسناد: در اسنادی که علامه طباطبایی نقل کردهاند (با وجود اسناد بیشتری که در الدرالمنثور که منبع نقل علامه است، وجود دارد)، قوت و صحت هر سه به یک اندازه است (گرچه مؤلف مقاله «نقد و بررسی روایات شأن نزول سوره تحریم»، روایت مربوط به جریان عسل را که مرتبط با زینب بنت جحش است، قویتر میداند).
2- بررسی نوع تعبیر از سبب نزول: در هر سه مورد، بهصراحت، نزول آیه شریفه را به دنبال واقعه مذکور بیان کردهاند و اختلاف تعبیری وجود ندارد.
3- بررسی میزان انطباق با قطعیات عقلی، تجربی، عرفی، دینی: علامه طباطبایی در این موارد نکتهای را بیان نکردهاند، لکن برخی تحلیلگران (خامهگر، 117) عملکرد نقل شده از پیامبر در تحریم را با شأن پیامبر سازگار نمیدانند.
4- بررسی میزان انطباق با قراین تاریخی: سبب نزول اول انطباق بیشتری با قراین تاریخی دارد.
5- بررسی میزان انطباق با سیاق آیات: در هر سه مورد، ابهام در انطباق با سیاق آیات وارد است.
نتیجۀ اولیه: سبب نزول شماره یک، سبب نزول آیه شریفه است.
از آنجایی که سبب نزولهای شماره یک و سه اعتبار تقریباً مساوی داشتند، به مرحله هفده از مراحل اصلی میرویم؛ یعنی محتمل است که «تعدد یا تداخل اسباب» وجود داشته باشد، یعنی:
الف) ممکن است که ابتدا جریان عسل در منزل سوده اتفاق افتاده و پیامبر از کنار آن کریمانه عبور کرده باشند و سپس جریان ماریه در منزل حفصه اتفاق افتاده باشد که سبب ناراحتی عمیق پیامبر و نزول آیه شده باشد.
ب) ممکن است که هر دو جریان در اصل یک واقعه بوده است و به علت حذف یا تصحیف در عبارات نقل شده، تبدیل به دو صحنه شده باشند. قرینهای که میتواند این امر را تقویت کند، رابطه «لفظ عسل با جریان ماریه» است. عرب برای تمتّع مرد از همسرش، عبارت «عسل المرأه» و عبارت کناییِ «یذوق عُسیلتها» را بهکار میبرد و این تعبیر در روایات نیز زیاد بهکار رفته است (ابن منظور، 11/445؛ کلینی، 5/425). ازاینرو میتوان تصور کرد که واقعه چنین بوده است:
«پیامبر اکرم6 به خانه سوده رفته بودند و با توجه به اینکه سوده زنی بود که از سن معمولش گذشته بود و نوبتهای خود را نیز به دیگر زنان پیامبر میداد، پیامبر اکرم با کنیز خود ماریه در خانه سوده خلوت میکنند، و چون قدری طول میکشد تا بیرون بیایند (این عبارت در برخی از سبب نزولها ذکر شده است)، حفصه کنجکاو شده و وقتی حضرت خارج میشوند، از سوده میپرسد چرا پیامبر زمان بیشتری در خانه تو ماندند؟ سوده به کنایه میگوید که زنی برای پیامبر عسل آورده بود و حضرت مشغول تناول آن بودند (عبارتی که در نقلهای دیگر ذکر شده بود). حفصه متوجه اصل جریان شده و به روی پیامبر میآورد و پیامبر از او میخواهد که این مطلب را به عایشه نگوید ... تا آخر ماجرا.»
نتیجهگیری
مفسرین برای دستیابی به معنای جامع و مانع از آیات قرآن کریم، بررسی «سبب نزول» را در دستور کار دارند و با بیان منقولاتی از تاریخ یا روایات و سپس توضیحی در تحلیل آنها، پرونده بحث را بسته و از نتایج آن در استخراج معانی موجود در آیات استفاده میکنند؛ اما مانند دیگر عملکردهای علمی تحلیلی، روش آن را بیان نمیکنند و خواننده فقط ناظر نتایجی است که فرآیندهای آن در ناخودآگاه مؤلف در جریان است. تلاش برای کشف این فرآیندها و دقیقسازیِ آنها، سبب کاهش احتمال خطا و افزایش احتمال کشف واقعیت با ابعاد مختلفِ آن و سرعت در کار میشود.
در این مقاله، بیست فرآیند برای کشف، اعتبارسنجی و حل تعارضها در اسباب نزول ارائه گردید و با ذکر مبانیِ مباحث اسباب نزول، تلاش شد تا این مراحل مدلّل گردد و با تطبیق آن بر دو نمونه در دو مرحله، کارآیی آن در عمل نیز مشهود گردد.
هر صاحبنظری در این فضا، هنگام کار بر اسباب نزول در آیات، ناگزیر مراحلی را طی میکند، از منابعی استفاده میکند، قراینی را جمعآوری کرده، برآیندگیری میکند و با کشف ابعاد و روابطی، تعارضها را حل و فصل میکند. این نوشته به عنوان یک پیشنویس میتواند توجه متخصصین را به عملکردهای ناخودآگاه خود جلب کند تا بهواسطه دقتها و خبرویّتی که دارند، این مراحل اصلاح و تکمیل گردد و جزئیات بیشتری از آن آشکارسازی شود.
[i]- سیوطی در الاتقان، فهرست مفصلی از این موارد را ارائه کرده است: «منها: معرفة وجه الحکمة الباعثة على تشریع الحکم؛ منها: تخصیص الحکم به عند من یرى أنّ العبرة بخصوص السبب؛ منها: أنّ اللفظ قد یکون عامّا، و یقوم الدلیل على تخصیصه؛ منها: الوقوف على المعنى و إزالة الإشکال، قال الواحدی: لا یمکن تفسیر الآیة دون الوقوف على قصّتها و بیان نزولها، و قال ابن دقیق العید: بیان سبب النزول طریق قوی فی فهم معانی القرآن؛ منها: معرفة اسم النازل فیه الآیة و تعیین المبهم فیها.» (الإتقان فی علوم القرآن، 1/122)
[ii]- در مقاله «نقد و بررسی کتابهای اسباب نزول» (سجادی و بهرامی)، توضیحات انتقادی از برخی کتب اسباب نزول ارائه شده است. مؤلفین، کتاب «لباب النقول» سیوطی را بهتر از «اسباب النزول» واحدی میدانند.
[iii]- این کتاب جامع بین گزارشهای طبری، نیشابوری، ابن جوزی، قرطبی، ابن کثیر و سیوطی است.
[iv]- برای بررسی برخی نمونهها، به مقاله «تطابق تفسیری اسباب نزول و آیه، روشی برای نقد اسباب نزول» مراجعه شود. همچنین به مقاله «تقابل سیاق و اسباب نزول در آیه احصار»، همچنین مقاله «جعل و تحریف در روایات اسباب نزول».
[v]- این کتاب با استفاده از منابع زیر، جدولی تطبیقی در مکی و مدنی بودن سورهها ارائه کرده است: 1- مجمع البیان فى تفسیر القرآن، 2- المیزان فى تفسیر القرآن، 3- البرهان فى علوم القرآن، 4- الاتقان فى علوم القرآن، 5- التمهید فى علوم القرآن.
[vi]- برای دقیقسازیِ این «میزانها»، باید عناصر موجود در متن، تجزیه به علل فاعلی، علل غایی، علل مادی و علل صوری و مقولات عشر شوند و روابط آنها با یکدیگر در نظر گرفته شود و هرچه تعداد موارد منطبق با قاعدۀ مورد نظر بیشتر باشد، «میزان» بالاتری را احراز خواهد کرد.