Exploration of Praiseworthy Tunes in Prophetic Words

Document Type : Original Article

Abstract

“Recite the Qur’an with the Arab tunes” is a well-known hadith that has always been of concern to the scholars of qarā’at, jurists, and hadith experts in the field of Qur’an recitation and jurisprudential discourses, with each group trying to prove or disprove it proportionate to their jurisprudential ideological doctrines. The present article first critiques the sources and chain of transmitters of this hadith, either through Shī‘as or Sunnīs, and then by lexical and historical exploration, shows that singing and utilizing tunes has been common in the era of the Prophet (S.A.W.) and even before that. The faith of Islam has also used a specific type of this effective art in better communication of its message to the addressees after removing its negative embellishments and employed an exclusive voice-and-meaning oriented pattern. It is tried in this research to delineate some principles with the extant foreign and domestic evidences of the above hadith.

درآمد

به علت آمیختگی متون حدیثی با پدیده جعل و تحریف، دستیابی به چشمه زلال سخنان نبوی و معصومین: در گرو شناخت احادیث سره از ناسره و غور و کنکاش در به‌دست آوردن مدلول صحیح آنها می‌باشد. این مهم نیازمند مطالعاتی موشکافانه در اسناد، متون و بطون منابع روایی است. در این میان برخی از احادیث به علت ارتباط فراگیر با توده مسلمانان از اهمیت بالایی برخوردارند. از جمله این احادیث، حدیث «إقرَؤا القُرآنَ بِألحَانِ العَرَب» است. به علت برداشت‌های گوناگون و موضع‌گیری‌های متفاوتی که در طول تاریخ نسبت به آن و در نتیجه استفاده از الحان و نغمات در تلاوت قرآن مجید صورت گرفته است، این نوشتار به نقد و بررسی متنی و سندی حدیث مزبور پرداخته است.

در این پژوهش سیر پردازش مطالب به گونه زیر است:

ـ بررسی منابع نقل حدیث در کتب شیعه و سنی

ـ بررسی دقیق واژگان به‌کار رفته در روایت

ـ بررسی تاریخی سیر الحان عرب قبل از اسلام و دوران حیات رسول خدا6

ـ بررسی تاریخی و ساختارشناسی الحان اهل کتاب

ـ ارائه ویژگی‌های الحان ممدوح در کلام نبوی با استفاده از قراین داخلی و خارجی حدیث مزبور

 

متن حدیث در منابع شیعه

قدیمی‌ترین منبعی که حدیث در آن درج شده است، کتاب «الکافی» مرحوم کلینی است که در باب «ترتیل القرآن بالصوت الحسن» آن را بدین گونه نقل کرده است: «عَلِی‌بن مُحَمَّدٍ، عَنْ إِبْرَاهِیمَ الْأَحْمَرِ، عَنْ عَبْدِاللَّهِ‌بن حَمَّادٍ، عَنْ عَبْدِاللَّهِ‌بن سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ7، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ6: اقْرَؤُوا الْقُرْآنَ بِأَلْحَانِ‏ الْعَرَبِ وَ أَصْوَاتِهَا، وَ إِیّاکُمْ وَ لُحُونَ أَهْلِ الْفِسْقِ وَ أَهْلِ الْکَبَائِرِ؛ فَإِنَّهُ سَیجِی‏ءُ مِنْ‏ بَعْدِی أَقْوَامٌ یرَجِّعُونَ الْقُرْآنَ‏ تَرْجِیعَ الْغِنَاءِ وَ النَّوْحِ وَ الرَّهْبَانِیةِ، لَا یجُوزُ تَرَاقِیهُمْ‏، قُلُوبُهُم‏مَقْلُوبَةٌ، وَ قُلُوبُ‏ مَنْ یعْجِبُهُ شَأْنُهُمْ‏» (کلینی، 2/614)؛ رسول خدا6 فرمودند: «قرآن را به آهنگ‌ها و اصوات عرب بخوانید و از آهنگ‌هاى اهل فسق و اهل گناهان کبیره بپرهیزید، که پس از من اقوامى خواهند آمد که قرآن را به آهنگ غنا و نوحه و رهبانیت مى‏خوانند، و این خواندن از گلوگاه آنان درنمى‏گذرد. قلوب آنان و قلوب کسانى که ایشان را مى‏پسندند، واژگون است.»

طبرسی نیز در مقدمه مجمع البیان و شعیری در جامع الاخبار، حدیث مزبور را با اختلافی اندک و مطابق با طرق اهل سنت چنین آورده‌اند: «حذیفة‌بن الیمان قال: قال رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم: اقرأوا القرآن بلحون العرب وأصواتها، وإیّاکم ولحون أهل الفسق، وأهل الکتابین، وسیجئ قوم من بعدی یرجعون بالقرآن ترجیع الغناء والرهبانیة والنوح، لا یجاوز حناجرهم، مفتونة قلوبهم وقلوب الذین یعجبهم شأنهم» (طبرسی، 1/45؛ شعیری، 489؛ برای مطالعه برخی منابع نک: راوندی، 24؛ محمدتقی مجلسی، 10/172).

 

متن حدیث در منابع اهل سنت

این حدیث در منابع اصلی حدیثی اهل سنت همچون صحاح سته، مسند ابن حنبل و موطأ مالک ذکر نشده است. اما در منابع درجه دوم آنان اندک تفاوتی در سند و متن به چشم می‌خورد.

به‌نظر می‌رسد کهن‌ترین مجموعه حدیثی اهل سنت که حدیث مزبور را در خود جای داده است، کتاب البدع تألیف ابوعبدالله محمدبن وضاح قرطبی است که حدیث را این گونه نقل می‌کند: «حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ‌بن وَضَّاحٍ قَالَ: حَدَّثَنِی یعْقُوبُ، عَنْ کَعْبٍ قَالَ: نا بَقِیةُ، عَنْ حصیْنِ‌بن مَالِکٍ الْعَوَادِی قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا مُحَمَّدٍ، یحَدِّثُ عَنْ حُذَیفَةَ، أَنَّ النَّبِی صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «اقْرَؤُا الْقُرْآنَ بِلُحُونِ الْعَرَبِ وَأَصْوَاتِهَا، وَ إِیّاکُمْ وَلُحُونَ أَهْلِ الْفِسْقِ؛ فَإِنَّهُ سَیجِیءُ مِنْ بَعْدِی قَوْمٌ یرَجِّعُونَ الْقُرْآنَ تَرْجِیعَ الْغِنَاءِ وَالرَّهْبَانِیةِ وَالنَّوْحِ، لَا یجَاوِزُ حَنَاجِرَهُمْ، مَفْتُونَةٌ قُلُوبُهُمْ وَقُلُوبُ الَّذِینَ یعْجِبُهُمْ شَأْنُهُمْ» (ابن وضاح، 2/169؛ برای مطالعه بیشتر نک: ابن نصر مروزی، 1/135؛ ترمذی، 3/255؛ طبرانی، 7/183).

بررسی راویان در منابع شیعه

بررسی سند حدیث محل بحث نشان می‌دهد که این حدیث در شیعه تنها از یک طریق نقل شده است و شیخ کلینی در کافی به آن اشاره دارد (کلینی، 2/614). تنها تفاوتی سندی که در متون شیعه پیرامون این حدیث به چشم می‌خورد، نقل قطب راوندی است که وی حدیث را به جای امام صادق7، از امام مجتبی7 روایت می‌کند. البته این مسأله این‌گونه قابل توجیه است که راویان معصوم روایت مذکور حذف شده‌اند و در منابع حدیثی، روایت به نقل از امام صادق7 از پیامبر6 ذکر گردیده است. نمودار زیر بیانگر راویان این حدیث در شیعه می‌باشند:

کلینی     علی‌بن محمد      ابراهیم احمر        عبدالله‌بن حماد     عبدالله‌بن سنان     امام صادق7      امام مجتبی7     پیامبر اکرم6

همان‌گونه که از نمودار فوق برمی‌آید، راویان قابل بحث در سند چهار نفر می‌باشند که باید مورد تحقیق و بررسی قرار گیرند.

 

1- علی‌بن محمد

نجاشی وی را ثقه، فاضل، فقیه و ادیب معرفی می‌نماید (نجاشی، 261). مرحوم نمازی نیز پس از بیان کنیه و نسب وی می‌گوید: «لا خلاف فی وثاقته و جلالته» (نمازی شاهرودی، 5/286).

 

2- ابراهیم الأحمر

نجاشی وی را در نقل حدیث ضعیف و متهم معرفی می‌کند و سپس نام کتاب‌های وی را برمی‌شمارد (نجاشی، 19). شیخ طوسی نیز در «الفهرست»، وی را ضعیف در حدیث و متهم در دینش معرفی می‌نماید (طوسی، الفهرست، 39) و در رجال خود درباره وی می‌نویسد: «له کتب و هو ضعیف» (طوسی، الرجال، 414). ابن غضائری نیز به‌شدت وی را تضعیف نموده، می‌گوید:

«ابراهیم‌بن اسحاق الأحمری یکنی ابااسحاق، النهاوندی، فی حدیثه ضعف و فی مذهبه ارتفاع و یروی الصحیح والسقیم وأمره مختلط.» (ابن غضائری، 39)

3- عبدالله‌بن حماد

نجاشی وی را از «شیوخ اصحابنا» یاد می‌کند (نجاشی، 218) و ابن غضائری وی را ساکن قم و از کسانی می‌شمارد که از ائمه روایتی نداشته‌اند. سپس درباره حدیث وی می‌گوید: «حدیثه یعرف تارة و ینکر اخری» (ابن غضائری، 79). علامه حلی نیز با اندکی تغییر، جمله ابن غضائری را بازگو می‌کند که: «حدیثه نعرفه تارة و ننکره اخری» (حلی، 201).

 

4- عبدالله‌بن سنان

برقی نام عبدالله سنان را ذیل برخی از ائمه همچون امام صادق، امام کاظم، امام رضا و امام جواد: ذکر می‌کند (برقی، 22، 48، 57)، ولی راوی مورد نظر همان عبدالله‌بن سنان مولی قریش است که خزانه‌دار مهدی و منصور عباسی بوده است (برقی، 22) و بعید نیست که وی امام باقر و امام صادق و امام کاظم: را درک کرده باشد (خویی، 11/228).

همان گونه که از بررسی سند روایت در شیعه برمی‌آید، این روایت به جهت وجود ابراهیم احمر در سلسله سند، با ضعف جدی روبه‌رو است و تمامی رجالیان سرشناس وی را تضعیف نموده‌اند. و نیز اگر گفته ابن غضائری را درباره عبدالله‌بن حماد حمل بر ضعف راوی نماییم، ضعف دوچندان خواهد شد.

 

بررسی راویان در منابع اهل سنت

بررسی کتب تفسیری و حدیثی اهل سنت نیز بیانگر این مطلب است که حدیث مزبور جز از یک طریق اصلی نقل نشده است و سایر طرق کتب مختلف به همان سلسله واحد منتهی می‌شوند. برای درک بهتر از وضعیت سند می‌توان نمودار زیر را مد نظر داشت.

 

پیامبر اکرم6

حذیفة‌بن یمان

شیخی مجهول با نام ابومحمد

حصین‌بن مالک الفزاری

ولید‌بن عتبه دمشقی                       بقیة‌بن ولید                       نعیم‌بن حماد

اسحاق‌بن ابراهیم

یعقوب‌بن سفیان

 

قاسم‌بن سلام

(فضائل القرآن)

 

محمد‌بن نصر مروزی

(مختصر قیام اللیل)

 

عبدالله‌بن جعفر

ابوالحسین قطان                                                                           

بیهقی (صاحب شعب الایمان)                                              

همان گونه که از نمودار فوق برمی‌آید، راویان اصلی و کلیدی این روایت سه تن هستند که باید پیرامون احوال ایشان بررسی و تعمق صورت گیرد: یکی بقیة‌بن ولید، دیگری حصین‌بن مالک الفزاری و شخص ناشناس دیگری با نام ابومحمد.

 

1- بقیةبن ولید

عده‌ای وی را صدوق دانسته‌اند، ولی نسبت به برخی مرویات وی به‌خاطر احادیث منکر و نقل از افراد مجهول خرده گرفته‌اند (ابن معزی، 1/114؛ خطیب بغدادی، 7/623). سفیان‌بن عینیه پذیرش احادیث وی را درباره ثواب و عقاب توصیه و بر پرهیز کردن از پذیرش احادیث وی در باب سنت (احکام) تأکید می‌ورزد (مزی، 4/196). یحیی‌بن معین نیز درباره وی چنین می‌گوید:

«وقتی بقیه از ثقات مانند صنوان‌بن عمرو حدیث نقل نمود، از او بپذیرید و اگر از مجهولین نقل نمود، از او نپذیرید.» (ذهبی، 7/458)

 

2- حصین‌بن مالک الفزاری

شرح حال این شخص در کتب متقدم رجالی اهل سنت دیده نمی‌شود. به عبارت دیگر راوی مجهول می‌باشد. جوزقانی وی را مجهول دانسته است (جوزقانی، 2/377) و ذهبی نیز با عبارت کوتاه «لا یعتمد علیه» از وی یاد می‌کند (ذهبی، 1/178). ابن حجر نیز همان عبارات را در وصف وی آورده است (ابن حجر عسقلانی، 2/319).

 

3- ابومحمد

شاید بتوان دلیل اصلی ضعف سند حدیث مزبور را وجود شخص مجهولی با نام «ابومحمد» دانست. تمام مشخصات و ویژگی‌های این شخص مکتوم مانده و مشخص نیست این فرد کیست و چه جایگاهی نزد صاحبان تراجم و رجال دارد. صاحب «الاباطیل» نیز پس از بررسی حدیث مزبور درباره وی می‌گوید: «ابومحمد شیخ مجهول» (جوزقانی، 2/377).

بررسی سند روایت مورد بحث در منابع اهل سنت نشانگر آن است که ضعف سندی آن نسبت به شیعه بسیار برجسته‌تر و چشم گیر‌تر است؛ وجود دو راوی مجهول و یک راوی متهم به تدلیس و نقل یگانه حدیث و تفرد آن از بقیة‌بن ولید، گوشه‌ای از دلایل تضعیف حدیث توسط محدثین و رجالیان می‌باشد.

 

بررسی دلالت حدیث

همان گونه که مشاهده شد، هر یک از سندهای حدیث، چه در منابع روایی شیعه و چه در منابع روایی اهل سنت، دارای ضعف می‌باشد. ولی باید به این نکته توجه نمود که حدیث ضعیف با حدیث جعلی متفاوت است و احتیاط علمی ایجاب می‌کند که احتمال داده شود حدیث مزبور از سرچشمه علم نبوی6 صادر شده باشد؛ به‌خصوص نقل کتاب معتبری همچون الکافی، احتمال صحت آن را تقویت می‌نماید. حال جهت روشن ساختن دلالت حدیث، ابتدا به بحث در دو حوزه لغات وارده در روایت و نیز فضای تاریخی صدور آن خواهیم پرداخت و سپس به بحث محتوایی و مفهومی روایت وارد می‌شویم.

 

الف) بررسی واژگان حدیث

در این حدیث چند واژه کلیدی از جمله «نوح»، «رهبانیه»، «ترجیع» و «غنا» به چشم می‌خورد که فهم صحیح روایت در گرو فهم این واژگان می‌باشد.

 

1. لحن

در زبان‌های سامی و کهن این واژه به‌معنای آواز، نوا و شیوه سخن گفتن اطلاق می‌شده است (مشکور، 2/800). خلیل‌بن احمد «لحن» را میل و قصدی که در سخن نسبت به شخص ایجاد می‌شود، می‌داند (فراهیدی، 3/230). ابن فارس برای این واژه دو اصل ذکر کرده است: یکی میل دادن سخن از حالت و قواعد صحیح آن در عربی و همچنین زیاده و نقصان در کلمه هنگام ترنم آن را از مصادیق لحن در قرائت برمی‌شمارد. وی اصل دیگر را درباره این واژه، زیرکی و فطانت می‌داند (ابن فارس، 5/239). راغب نیز نزدیک به همین معنا را عنوان کرده است (راغب اصفهانی، 739). ابن منظور لحن در قرائت را به‌معنای آواز و ایجاد طرب و شوق در آن عنوان نموده و ذیل همین واژه، حدیث مورد بحث را نیز ذکر کرده است (ابن منظور، 13/380). صاحب التحقیق پس از بیان نظرات گوناگون لغویان، اصل این کلمه را یک چیز و آن هم خروج از میزان متعارف و معمول می‌داند و از مصادیق آن، خروج کلام از ضوابط و قواعد صحیح، خروج صوت از میزان عرفی در حالت ترنم و آواز، و نیز خروج فهم از میزان عادی و فهم بیشتر را برمی‌شمارد (مصطفوی، 10/178). مرحوم دهخدا نیز نقل بسیاری از کتب لغت عربی، فارسی و سامی را ذیل واژه مزبور ذکر نموده است که در بیشتر آنها، واژه «لحن» به‌معنای آواز، آهنگ و نواست. ایشان همچنین به نقل از صاحب نفائس الفنون چنین می‌گوید:

«معنی موسیقی در لغت یونانی لحن است و لحن عبارت است از اجتماع نغم مختلفه که آن را ترتیبی محدود باشد.» (دهخدا، 26/246)

بررسی دقیق این واژه از کتب معتبر لغت نشانگر آن است که بار معنایی اصلی «لحن» متناسب با سیاق روایت، همان خواندن آهنگین و ترنم کلمات است و بیان وجوه دیگری برای آن و تفسیر روایت مطابق با آن برداشت‌ها، نوعی تکلف محسوب می‌شود.

 

2. ترجیع

ترجیع از ماده «رجع» و در اصل به‌معنای بازگشت و تکرار است (ابن فارس، 2/490) و وقتی با صوت به‌کار می‌رود، به‌معنای نزدیک نمودن ضرب و تکیه‌گاه‌های حرکات است در صوت (فراهیدی، 1/225). و یا عبارت است از تکرار و بازگرداندن قطعه‌ای از صوت (ابن فارس، 2/490؛ راغب اصفهانی، 343). طریحی با تفصیل بیشتر، منظور از ترجیع در صوت را گرداندن و تکرار صدا در حلق می‌داند. وی همچنین معنای دیگری را برای این واژه ارائه می‌دهد که عبارت است از زیبا ساختن صوت (طریحی، 4/332). البته به‌نظر می‌رسد معنای دوم ارائه شده توسط وی، اثر ترجیع باشد تا معنای لغوی واژه.

بررسی واژه و اقوال لغویان پیرامون این کلمه، به‌ویژه زمانی که با لغت «صوت» به‌کار می‌رود، روشن می‌سازد که ترجیع از مقوله آوا و نواست که با فراز و فرود صوت ایجاد می‌شود و موجب تحسین بیش از پیش صوت می‌گردد. البته نباید به حدی باشد که به‌صورت چهچهه یا لرزش‌های صوتی باشد که متناسب خوانندگان فسق و فجور درآید.

 

3. غنا

بحث‌برانگیزترین و پیچیده‌ترین واژه از لحاظ مفهوم به‌خصوص میان فقها، واژه «غنا» است. اما به‌دور از هیاهوی فقهی که از قدیم تاکنون جریان داشته، بررسی لغوی مستدل این واژه تا حد زیادی می‌تواند در فهم روایت راهگشا باشد.

از قدیم‌الایام در میان اقوام سامی، این واژه به‌معنای آوازه، سرود و سرود روحانی به‌کار می‌رفته است (مشکور، 2/613؛ دهخدا، 21/342 به نقل از السامی فی الاسامی). خلیل‌بن احمد این کلمه را در حالت مقصور (غِنی)، بی‌نیاز در مال و در حالت ممدود (غناء)، بر صوت اطلاق می‌کند (فراهیدی، 4/450). لغت‌شناسان دیگر نیز نزدیک به همین مضمون را ذکر کرده‌اند (جوهری، 6/2450؛ فیومی، 2/455). عده‌ای نیز قیودی بر آن افزوده‌اند و غنا را صدایی می‌دانند که طرب‌انگیز باشد (فیروزآبادی، 4/372). طریحی نیز در تعریفی از واژه چنین می‌گوید:

«غنا صوتی است که مشتمل بر ترجیع مطرب باشد یا چیزی که در عرف «غنا» نامیده می‌شود؛ هرچند مطرب نباشد؛ چه در شعر باشد، چه در قرآن باشد و چه در غیر آن.» (طریحی، 1/321)

صاحب التحقیق هم اصل واژه را برگرفته از «غنا» عربی و به‌معنای ترنم و آوازخوانی دانسته و در توجیه مناسبت آن با اصل کلمه که بیانگر بی‌نیازی است، عنوان می‌دارد که غالباً بی‌نیازی انسان را به تجاوز و طغیان و رفع صوت وادار می‌سازد (مصطفوی، 7/275).

 

4. الرهبانیه

ریشه این کلمه از «رهب» به‌معنای ترس است (فراهیدی، 4/47؛ ازدی، 2/553). ابن فارس معنای «دقت» را نیز در این کلمه یک اصل می‌داند (ابن فارس، 2/448). از مشتقات این کلمه «ترهُّب» به‌معنای تعبد و گوشه‌گیری برای عبادت است و واژه «رهبانیه» مصدر و به‌معنای علو و زیاده انجام دادن عبادت و گوشه‌گیری است (راغب اصفهانی، 367). ولی آنچه از معنای این واژه متناسب با ساختار حدیث برداشت می‌شود، نوا و آهنگ‌هایی است که راهبان در معابد خود استفاده می‌کنند و حدیث از این نوع آواها در قرائت قرآن منع نموده است.

 

5. نوح

این کلمه مصدر «ناح ینوح» و به‌معنای گریه و زاری نمون است و بر صدای کبوتر نیز اطلاق می‌شود (فراهیدی، 3/30). عده‌ای اصل آن را اجتماع زنان در محل گریه و زاری دانسته‌اند (راغب اصفهانی، 828) و زبیدی به نقل از زمخشری، اصل واژه را از تقابل گرفته؛ زیرا زنان هنگام شیون و زاری روبه‌روی هم قرار گرفته، به نوحه و زاری می‌پردازند (زبیدی، 4/242). اما اتفاق نظری که در بیشتر کتب لغت پیرامون معنای واژه وجود دارد، همان گریه و شیون (مخصوصاً زنان) می‌باشد (فیومی، 2/629؛ راغب اصفهانی، 828).

در مصادر فارسی این لغت بر گریه و ماتم با آواز بلند اطلاق شده است (دهخدا، 27/566). این واژه نیز بیانگر نوعی آوای اجتماعی است که در حالات خاصی از انسان صادر می‌شود و حدیث مورد بحث، قرائت قرآن با چنین حالت و آوایی را منع نموده است؛ آهنگی که حالت ضجه زدن و زاری زنِ شوهر ازدست‌داده دارد و چه از لحاظ ادای الفاظ و چه از لحاظ بیان مقاصد، کلام الهی با آن همخوانی ندارد.

بررسی واژگان کلیدی روایت مورد بحث نشانگر آن است که پیامبر اکرم6 در صدد تأکید بر نوع خاصی از تلاوت و قرائت قرآن کریم هستند که دارای چارچوب آهنگین خاص و منحصر به خود است. از سوی دیگر با بیان حالات منفی و غیر قابل پذیرش قرائت، با منع از به‌کارگیری الحان یهود و نصارا، الحان اهل فسق، نواهای زنان شوهر ازدست‌داده و آوای راهبان گوشه‌گیر، مسلمانان را به‌سوی قرائت و تلاوت مطلوب سوق داده‌اند.

 

ب) نگاهی تاریخی به فضای موسیقایی زمان صدور روایت

روایت بر این نکته تأکید دارد که قرائت را با الحان عرب انجام دهید و از الحان اهل کتاب و اهل فسق و آواهای نوح و رهبانیت در تلاوت قرآن استفاده نکنید. حال این سؤال مطرح است که ویژگی الحان عرب در عصر رسول‌الله6 چه بوده و در مقابل، الحان یهود و نصارا و اهل فسق و نواهای اهل نوح و رهبانیت در عصر صدور چه ویژگی‌هایی را دارا بوده که متناسب با شأن کلام الهی نبوده و پیامبر اکرم6 از تلاوت با آن الحان منع نموده‌اند؟ جهت روشن شدن بحث، نگاهی تاریخی به بحث موسیقی و الحان و ویژگی‌های آن ذیل هر یک از اصناف مختلف یاد شده در روایت می‌پردازیم.


1. موسیقی عرب قبل از اسلام و همزمان با آن

عده‌ای براین باورند که موسیقی در عربستان قبل از اسلام و همزمان با آن، به‌صورت پست و بی‌مایه وجود داشته و فقط برای تحریک احساسات شهوانی به‌کار می‌رفته است؛ حتی آشنایی اعراب با موسیقی را تحت تأثیر تمدن‌های ایران و روم می‌دانند (حسنی، 18). ولی واقعیت این است که موسیقی نزد اعراب از گذشته‌های دور جایگاهی بس وسیع داشته و جزئی لاینفک از زندگی ایشان محسوب می‌شده است.

نیلوس قدیس خبر می‌دهد که اعراب شمال هنگامی که پیرامون سنگ قربانگاه می‌چرخیدند، مناجاتی را با آهنگ می‌خوانده‌اند (فارمر، 36). در غرب عربستان، حجاز، موسیقی در دو شهر عمده، یعنی عکاظ و مکه متمرکز بود. عکاظ محل برگزاری بازار مکاره بوده و در مواقع برپایی آن، شاعران، موسیقی‌دانان و موسیقارها (در عربی، شاعر موسیقی‌دان را موسیقار می‌نامیدند) در آن اجتماع کرده و به مسابقه و مشاعره و خواندن اشعار سروده شده می‌پرداختند (رابرستون و استیون، 1/225). یک شاعر به همان اندازه شاعری، نوازنده و موسیقی‌دان نیز بود؛ هرچند که گاهی نوازنده‌ای (مُغنّ، مُغنّی) را به خدمت می‌گرفت که شعرش را به آهنگ سراید (فارمر، 38). نوازندگان و خوانندگان حجازی، مخصوصاً دختران خواننده (قینات یا قیان) حتی در دربارهای ملل دیگر نیز مورد استقبال قرار می‌گرفته‌اند (همان).

ویژگی آوازی اعراب در قرن اول تا هفتم میلادی این گونه بوده که هر آواز از «سرآواز» یا «بند گردان» و جواب تشکیل می‌شده و کلمه مصوت آخر بند با غلتی کشدار در صدای زیر، پایان می‌یافته است و بحر یا طول جمله آواز به‌وسیله سازهای صوتی مثل طبل، دف و قضیب (مانند چوبدست رهبر ارکست) مشخص می‌شده است (رابرستون و استیون، 1/227). در متون عرب از سازهای متعدد به‌وفور نام برده شده است که از جمله آنها مِزهَر (عود)، کِرات (عود)، مُوتِّر (کلاً سازهای زهی)، مزمار (نای قمیش‌دار)، دُف (دایره)، جلاجل (زنگ‌ها) و ناقوس را می‌توان نام برد (فارمر، 33).

در تاریخ از سه تن نامی به میان آمده که در محضر رسول خدا6 به اجرای موسیقی پرداخته‌اند. عمروبن امیه که در جشن ازدواج حضرت علی7 و حضرت فاطمه3 دایره نواخته است، و حمزة‌بن یتیمه که همراه با بلال در حضور رسول خدا6 آواز خوانده است، و بابا سَوَند هندی که در غزوات پیامبر6 «کوس» می‌کوبیده است (رابرستون و استیون، 1/85-86).

 

2. موسیقی یهودیان

پس از اشغال فلسطین در آخرین سده قبل از میلاد توسط رومیان، ایشان (یهودیان) به‌خاطر شرایط سخت اقتصادی و فشار رومیان، از فلسطین پراکنده و در سراسر شرق و غرب پراکنده شدند، ولی پس از پراکندگی، شروع به جمع‌آوری میراث معنوی و مذهبی خود کرده و شکل‌های سنتی موسیقی خود را محفوظ داشتند. از قرن چهارم میلادی به بعد، موسیقی حنجره‌ای به‌شدت تشویق شد و به سنگ زیرین و هسته اصلی موسیقی نیایشی یهودیان مبدل گشت. تحت این شرایط، دو شکل اصلی از آوازخوانی پدید آمد که اولی سرایش (قرائت) تورات و دومی ترنم اوراد و ادعیه نیایشی بود (همان، 210). یهودیان حتی روخوانی یک قطعه منثور را نیز با آهنگ خاصی توأم می‌کردند تا بهتر در یاد بماند. آهنگی که انتخاب می‌شد، در واقع تعدادی نغمه‌های ثابت بود که پشت سر هم می‌آمدند (همان).

 

3. موسیقی مسیحیان

قدیمی‌ترین کتاب مناجات‌های عبادی مسیحیان که تاکنون شناخته شده، نوشته خطی معروف به «مجموعه اسکندریه» (قرن 5 میلادی) است که برای استفاده پیش‌نماز بوده و حاوی مزامیر و سیزده نواخوانی، از جمله بند دیکتوس (آواز زکریا)، مگنیفیکات (آواز مریم عذرا) و نونک دیمیتس (آواز سمعون یا سمعان) است. قرائت مزامیر و ترنم آواز، دو مقوله سؤال و جوابی بود. رهبران گروه و پاسخ آنها توسط جمع انجام می‌گرفت (همان، 264).

همجواری گروه‌های مختلف یهودی و مسیحی با مسلمانان، به‌راحتی امکان تبادلات فرهنگی بین دو فرهنگ را ممکن می‌ساخت و ازاین‌رو کاملاً نزدیک به ذهن می‌نماید که پیامبر اکرم6 به‌گونه‌ای، الگوگیری از یهود و نصارا را در تلاوت قرآن منع نموده‌اند.

نکته مهم دیگری که از بررسی شکل کلی موسیقی اهل کتاب به‌دست می‌آید، این است که موسیقی ایشان از چند رکن تشکیل می‌شده است که با ماهیت قرآن کریم اختلاف بنیادین دارد. اولین رکن آن نوعی ایقاع و ریتم در موسیقی اهل کتاب است که اجرای آن بر روی الفاظ قرآن، موجب ضایع شدن حروف و حرکات در آن گشته و باعث دور شدن قاری و مخاطب از اهداف محتوایی این کلام الهی می‌گردد. البته ذکر این نکته ضروری است که کلمات و عبارات قرآن خود دارای نوعی نظم و ایقاع درونی هستند که پذیرنده نوعی آهنگ خاص می‌باشند؛ به عبارت دیگر، «یساعد علی ترجیع الصوت به». مرحوم معرفت ضمن بیان این نکته، یادآور می‌شوند که چینش حروف از حیث جهر، همس، غنّه، مد، فواصل آیات و... به‌گونه‌ای است که تلاوت‌کننده به‌خوبی ایقاع و نظم داخلی آن را حس می‌کند (معرفت، 268-274). در نتیجه تفاوت ایقاع موسیقایی اهل کتاب عنصری بیرونی است که بر کلام بار می‌شود، در حالی که در تلاوت قرآن، این چینش و ایقاع درونی کلمات است که پذیرای نوعی آوای مطلوب و متن‌محور می‌گردد.

رکن دیگر موسیقی اهل کتاب، استفاده از آلات موسیقی به همراه متن جهت تأثیرگذاری بیشتر بر مخاطب است، حال آنکه به‌کارگیری آلات موسیقی به همراه قرآن یک ضد ارزش در اسلام محسوب شده و با ساحت مقدس آن ناسازگار است.

بررسی‌های تاریخی موسیقی عصر نزول قرآن این حقیقت را روشن می‌سازد که در میان گونه‌های مختلف آهنگ و موسیقی اعراب، یهود و نصارا، مؤلفه‌هایی موجود است که با الفاظ، کلمات و اهداف بلند کلام الهی سازگاری ندارد و رسول خدا6 در صدد منع مسلمانان از این نوع قرائت‌ها بوده‌اند. از جمله این نوع موارد منفی که مسلمانان از آن برحذر داشته شده‌اند، عبارت‌اند از:

ـ قرائت کلام الهی به همراه نواختن آلات موسیقی.

ـ اصل قرار گرفتن آهنگ و موسیقی به‌جای کلمات؛ به‌گونه‌ای که به تبعیت از آهنگ، کششی در برخی حروف و حرکات ایجاد گردد و کلمه را از شکل اصلی خود خارج نماید.

ـ به‌کارگیری آهنگ‌های مبتذل و مناسب با مجالس لهو و لعب؛ آن گونه که معمولاً دختران خواننده در مجالس گوناگون برای تحریک احساسات و شهوات مخاطبان استفاده می‌نمودند.

ـ استفاده از نغمات ثابت و تکراری؛ زیرا قرآن کریم مشتمل بر آیات مختلف از وعده و وعید و انذار و تبشیر و ... است و القای مفهوم صحیح آنها نیازمند به آوا و بیانی متفاوت از دیگری است.

 

ج) نقد نظریات پیرامون حدیث

بیشترین اختلاف میان فقها و شارحان حدیث، پیرامون واژه «لحن» است و هر کدام از ایشان با مذهب اعتقادی و جهت‌گیری مذهبی و تخصص علمی خویش در جهت توجیه آن برآمده‌اند.

برخی براین باورند که منظور از «لحون عرب» که پیامبر6 توصیه به قرائت متناسب با آن نموده‌اند، عبارت از برخی قواعد لهجه‌ای در زبان عرب همچون اماله، تفخیم و ... است (دانی، 118؛ سخاوی، 1/204). طبق این برداشت، پیامبر اکرم6 جهت سهولت در تلفظ کلمات قرآن، به مسلمانان اذن داده‌اند که با یکی از لهجه‌های عرب و اصول حاکم بر آن مانند اماله، تفخیم و ...، به قرائت کلام الهی بپردازند. این نظر از جهاتی قابل نقد است.

اولاً تعبیر بیان شده از «لحن» با معنای لغوی واژه همخوانی ندارد و همان گونه که در بحث لغوی گذشت، این واژه در اغلب موارد بار آوایی و آهنگین را به همراه دارد.

ثانیاً به فرض اینکه «لحن» را به‌معنای لهجه‌های عرب تفسیر کنیم، ادامه حدیث با قسمت آغازین آن ناهماهنگ است و مفهوم صحیحی از لهجه‌های اهل فسق یا لهجه‌های اهل کتاب برداشت نمی‌شود.

ثالثاً عدم تلاوت قرآن با اماله و یا تفخیم و امثال آن مستوجب نکوهش شدید بیان شده در انتهای حدیث نیست و نمی‌توان پذیرفت مثلاً کسی که قرآن را با اماله و یا خلاف آن نخوانده، مشمول توبیخ شدید انتهای روایت گردد.

عده‌ای نیز «لحن» را به‌معنای «لغت» گرفته‌اند (مازندرانی، 11/39؛ مرکز تحقیق مدرسه ولی عصر، 1/243). ایشان همچنین منظور از لغت عرب را تلفظ حروف از مخارج و رعایت قواعد تجویدی دانسته‌اند و منظور از «اصوات عرب»، یعنی اینکه نوعی قرآن خوانده شود که شبیه خواندن عربان باشد (مرکز تحقیق مدرسه ولی عصر، 1/243). مؤلف اعلام الاحباء در قسمت دوم روایت، لحن را به‌معنای خوانندگی و غنا گرفته است؛ یعنی اینکه روایت می‌گوید برحذر باشید که به طریق اهل فسق و یهود و نصارا خوانندگی کنید (همان). نقدهایی بر این نظر وارد است؛ از جمله:

الف- حمل «لحن» در قسمت اول روایت بر «لغت عرب» و حمل آن در قسمت بعدی روایت بر «خوانندگی و غنا» بدون دلیل و مخالف سیاق روایت و ساختار واحد آن است.

ب- تفسیری که از واژه «اصوات عرب» ارائه شده، معادل همان «لحن» است که با بیانی دیگر توسط مؤلف عنوان شده است و خواندن قرآن به‌گونه‌ای که شبیه عربان باشد، جز با رعایت نکات تجویدی و تلفظ حروف صحیح آن امکان‌پذیر نیست.

ج- انطباق «لحن» بر «لغت» نوعی تکلف محسوب می‌شود؛ زیرا در اغلب کتب لغت کهن و معتبر، این واژه به‌معنای آهنگ و ویژگی‌های مربوط به صوت می‌باشد.

د- بسیاری از کسانی که در زمان صدور، اهل فسق و خواننده غیر مجاز بوده‌اند نیز به زبان عربی فصیح تکلم می‌کرده‌اند و در این مورد با دیگر مسلمانان و قراء اشتراک داشته‌اند.

سومین نظری که به نظر نگارنده انطباق بیشتری با لغت، تاریخ، بافت روایت و بسیاری از روایات دیگر دارد، به‌کار بردن لحن به‌معنای «آهنگ و نوا و آوا» است که پیامبر اکرم6 با شرایطی، آن را به مسلمانان و قاریان قرآن توصیه نموده‌اند. ابن اثیر پس از بیان معانی مختلف لغت «لحن»، حدیث مزبور را نقل نموده و لحن را به‌معنای آهنگ و خوانندگی و زیبایی قرائت دانسته است (ابن اثیر، النهایه، 4/242؛ همو، جامع الاصول، 2/459).

مناوی نیز در شرحی که بر جامع الصغیر سیوطی نوشته، لحون عرب را آهنگ‌هایی می‌داند که حروف به‌وسیله آنها ضایع نشده و از مخرج خود مختل نشوند. وی الحان پسندیده را باعث افزایش انبساط روحی و جذب قلوب قسی و موجب برداشته شدن حجاب چشم هنگام تلاوت قرآن می‌داند (مناوی، 2/83).

از دیرباز در میان فقهای شیعه بحث فراوانی در جریان بوده که آیا قرائت قرآن با الحان و اصوات نیکو مشمول غنا می‌شود یا خیر. عده‌ای هرگونه استفاده از آهنگ و ترجیع صوت را در تلاوت و غیر آن مردود و حرام شمرده و عده‌ای دیگر به مباح بودن و استحباب آن حکم داده‌اند (مرکز تحقیق مدرسه ولی عصر، 2/243). ولی بررسی سیره معصومین و اصحاب رسول خدا6 و تأمل در بسیاری از روایات وارده، این نکته را روشن می‌سازد که هرگاه تلاوت قرآن با زدودن حواشی مذموم آن همراه باشد، نه تنها مباح، بلکه مستحب و توصیه ائمه: می‌باشد.

در پایان این بخش، سخن یکی از فقها در این زمینه راهگشاست. ایشان در این زمینه می‌گوید:

«هر صوت حسنی که با آلات لهو یا صوت زنی که مرد بشنود یا شهوت‌انگیز باشد و نفس بهیمی را به حرکت در آورد، یا کلام کذب و لاطائلی باشد، مسلماً غنا و حرام است و هر صوت حسنی که مقابل این باشد، در اکثر احادیث مسما به صوت حسن است، نه [مسما] به غنا و مباح است، بلکه در قرآن و ذکر مستحب است.» (همان، 1/291)

شیخ علی عاملی نیز در رساله «تنبیه الغافلین»، صرف ترجیع را در حرمت [غنا] کافی نمی‌داند و درباره استفاده از آن در قرائت قرآن می‌گوید:

«اگر در خواندن قرآن غنا حرام باشد، در غیر قرآن به طریق اولی حرام است. البته این حرمت با حسن ترجیع و رعایت الحان عرب و حزن و نغمه در قرائت قرآن منافات ندارد.» (همان، 63)

 

دلایل بهره‌گیری از آوای نیکو در تلاوت قرآن

علاوه بر دلایل لغوی و تاریخی که می‌توان در تأیید استفاده از نوای خوش و هنرهای صوتی در تلاوت قرآن عنوان کرد، قراین بسیار دیگری نیز موجود است که استفاده از این ابزار تأثیرگذار در قرائت کلام الهی را تأیید می‌کنند. از جمله این موارد عبارت‌اند از:

 

الف) بهره‌گیری از هنرها و زیبایی‌های صوت در تلاوت رسول خدا، ائمه اطهار: و صحابه

بررسی روایات وارده در کیفیت تلاوت بزرگان دین گویای این مطلب است که لحن و هنرهای صوتی و آوای خوش به‌عنوان ابزاری تأثیرگذار در خدمت انتقال پیام کلام الهی، مورد استفاده معصومین6 و افراد برجسته‌ای در میان صحابه و تابعان قرار می‌گرفته است که در ادامه به چند نمونه از آن اشاره می‌شود.

ـ ابن ماجه حدیثی را این گونه از پیامبر6 نقل می‌کند: ایشان وارد مسجد شدند و قرائت فردی را شنیدند. پس پرسیدند وی کیست؟ گفتند: عبدالله‌بن قیس است. پیامبر فرمودند: «لَقَد اُوتِیَ هَذَا مِن مَزَامیر آل داود». فؤاد عبدالباقی در شرح حدیث، منظور از «مزامیر آل داود» را صوت نیکو عنوان می‌کند (ابن ماجه، 1/425).

ـ در احوال امام سجاد7 آمده است که قرائت زیبای ایشان باعث توقف آبرسانان بر در خانه ایشان و استماع تلاوت این امام همام می‌شد (کلینی، 3/306). بدیهی است که تلاوت معمولی و با صدایی آهسته، هیچ‌گاه چنان جذابیتی را برای مخاطب ایجاد نخواهد کرد و درآمیختگی هنرهای صوتی با مفاهیم بلند الهی، این چنین حلاوتی به آن بخشیده است. مرحوم معرفت نیز در این باره می‌گوید:

«صوت به خودی خود حسن و زیبا نیست، مگر اینکه در آن ترجیع صورت گیرد و در این حالت است که (زیبا شده و) مفهوم تغنی قرآنی شکل می‌گیرد.» (معرفت، 2/281)

ـ امام باقر7 در توصیه‌ای به ابوبصیر می‌فرمایند که قرائت را به خانواده‌ات بشنوان و در صوتت هنگام تلاوت قرآن ترجیع به‌کار گیر (کلینی، 3/306).

ـ در توصیف قرائت امام کاظم7 چنین آمده است: حضرت ابوالحسن موسی7 در حفظ قرآن اهتمام فوق‌العاده‌ای داشت و با صوت زیبایی قرآن را تلاوت می‌کرد و هرگاه قرآن را می‌خواند، محزون می‌شد و مستمعین از قرائت وی گریه می‌کردند و مردمان مدینه آن جناب را زین‌المتهجدین می‌گفتند (طبرسی، اعلام الوری، 418).

 

ب) روایات تأییدکننده صوت نیکو و هنرهای صوتی و آوایی

احادیث بسیاری را می‌توان در کتب فریقین مشاهده نمود که به نحوی بر استفاده از صدای زیبا و بهره‌گیری از هنرهای آوایی در چارچوبی صحیح تأکید دارند. نمونه‌ای از این روایات بدین قرار است:

ـ «لِکُلِّ شَیءٍ حِلیَة وَ حِلیَة القُرآن الصَوتُ الحَسَن؛ برای هر چیزی زیوری است و زیور قرآن، صوت نیکوست» (صنعانی، 2/484؛ بزاز، 13/478؛ کلینی، 2/615).

- پیامبر خدا6 فرمودند: «قرآن را با صداهای خود نیکو کنید، زیرا صوت نیکو بر زیبایی قرآن می‌افزاید» (دارمی، 4/2194؛ حاکم نیشابوری، 1/768).

- امام صادق7 فرمودند: «خداوند هیچ پیامبری را نفرستاده، مگر اینکه دارای صدای نیکو بوده است» (کلینی، 2/616).

ذکر این نکته نیز در این مجال ضروری می‌نماید که زیبایی صوت که در روایات به آن توصیه شده است، در یک جنبه به جوهره و طنین صوت برمی‌گردد که ذاتی و خدادادی است و فقط افراد خاصی را دربر می‌گیرد، ولی دستور عمومی به زیباسازی صوت که در روایات مشاهده می‌شود، گویا اشاره به جنبه‌های عارضی مؤثر در زیبایی صوت دارد که چیزی جز الحان و آواهای نیکو نمی‌تواند باشد. مرحوم معرفت نیز در این باره می‌گوید:

«صوت به خودی خود حسن و زیبا نیست، مگر اینکه در آن ترجیع صورت گیرد و در این حالت است که (زیبا شده و) مفهوم تغنی قرآنی شکل می‌گیرد.» (معرفت، 2/281)

 

بازتاب به‌کارگیری الحان پسندیده در روان انسان

از صدر اسلام تاکنون، یکی از جلوه‌های تأثیرگذار بر مخاطبان، استفاده از الحان و نوای خوش در تلاوت قرآن کریم بوده است و بدیهی می‌نماید که اسلام نیز از این هنر اثربخش با زدودن پیرایه‌های منفی آن، بهره جسته و رسوخی وصف‌ناشدنی بر جان هر کس که به آن روی نموده است، بر جای گذاشته است. قرآن کریم خود آثار یک تلاوت صحیح را این گونه بیان می‌کند:

 

1. ایجاد خشوع و ازدیاد ایمان در مخاطب

شاید بتوان مهم‌ترین ویژگی را که قرآن برای یک تلاوت صحیح برمی‌شمارد، ایجاد خشوع و تپیدن قلب از خوف خدا در مخاطب دانست. در آیات زیر به این موضوع در تلاوت قرآن اشاره شده است.

﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِیمَانًا وَعَلَى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ﴾ (انفال/2). استاد جوادی آملی درباره تأثیر آوا در انتقال کلام می‌فرمایند:

«آدم وقتی مطالعه می‌کند؛ سند معتبر، گوینده معتبر، کتاب معتبر [در نتیجه] متأثر می‌شود یا ممکن است نمی از چشمش در موقع مطالعه بیاید، امّا وقتی یک مداح با آهنگ خوب این را می‌خواند، آدم نمی‌تواند خودش را کنترل کند. علم که نمی‌گریاند، بلکه آن آهنگ است که می‌گریاند. آن آهنگ با اراده کار دارد، ‌با عقل عملی کار دارد.» (جوادی آملی، جلسه اول تفسیر سوره مبارکه مؤمنون، سایت اسراء)

و در جای دیگر می‌فرمایند:

«آن دستگاه اراده را یک سلسله امور هنری اداره می‌کند. آن مسأله دانش نیست...» (همان)

علامه جعفری نیز کار موسیقی و نوا را تحریک و تهییج نفس درباره آن واقعیاتی می‌داند که انسان در درون خود دارا می‌باشد (جعفری، 32).

در آیه زیر نیز ایجاد خوف ممدوح و ترس ستودنی در مقابل عظمت خداوند، از آثار یک تلاوت صحیح شمرده شده است: ﴿اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ کِتَابًا مُتَشَابِهًا مَثَانِیَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِینُ جُلُودُهُمْ وَقُلُوبُهُمْ إِلَى ذِکْرِ اللَّهِ ذَلِکَ هُدَى اللَّهِ یَهْدِی بِهِ مَنْ یَشَاءُ وَمَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ﴾ (زمر/23).

لرزش آغازینی که ابتدا وجود مستمع را فرا می‌گیرد، در ادامه، اطمینان و نرمی دل را برایش به دنبال خواهد داشت.

نکته قابل توجه دیگری که از این آیه به‌دست می‌آید، این است که تلاوت صحیح حتی در ظاهر بدن مستمع نیز تأثیرگذار است (تَلینُ جُلُودُهُمْ). رهبر معظم انقلاب نیز در بیانات و مواضع گوناگون، بر عنصر تأثیرگذار تلاوت و لحن تأکید کرده‌اند؛ از جمله می‌فرمایند:

«این لحن‌ها و آهنگ‌ها خوب است، اینها چیزهایی است که قرآن را در گوش و دل شیرین می‌کند و در نفوذ قرآن تأثیر می‌گذارد.» (1388Khamenei.ir, )

باید به این مهم اشاره کرد که تأثیر یک تلاوت صحیح فقط بر مخاطب نیست، بلکه قرائتی تأثیرگذار خواهد بود که خود قاری پیش از مستمع، حالات و احوال گفته شده را دارا باشد. از پیامبر اکرم6 سؤال شد: «چه کسی بهترین صوت را در تلاوت قرآن داراست؟» حضرت پاسخ دادند: «کسی که وقتی قرائت او را می‌شنوی، می‌بینی که گویا برای خداوند عزوجل خاشع و خاضع شده است» (هیثمی، 170).

 

2. جاری شدن اشک و به سجده افتادن

از دیگر اثرات تلاوت نیکو، جاری شدن اشک و به سجده افتادن در برابر ذات ربوبی است. آیاتی از قرآن کریم که به این موضوع اشاره دارند، عبارت‌اند از:

ـ ﴿قُلْ آمِنُوا بِهِ أَوْ لا تُؤْمِنُوا إِنَّ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهِ إِذَا یُتْلَى عَلَیْهِمْ یَخِرُّونَ لِلأذْقَانِ سُجَّدًا﴾ (اسراء/107).

در تفاسیر آمده است که پیامبر6 عمر‌بن امیه الضمری را با قرآنی نزد نجاشی، پادشاه حبشه فرستاد. پس از آنکه نجاشی قرآن را دید، جعفر‌بن ابی‌طالب و همراهانش را نزد خود دعوت کرد و گروهی از علمای مسیحی را نیز به آن مجلس دعوت نمود. سپس از جعفر خواست که قرآن بخواند. او نیز آیاتی از سوره مریم را برای جمع قرائت کرد. پس از شنیدن آیات الهی، اشک‌هایشان سرازیر شد و گفتند ما ایمان آوردیم (فضل‌الله، 8/296). در آیه 83 از سوره مائده درباره این گروه آمده است: ﴿وَإِذَا سَمِعُوا مَا أُنْزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرَى أَعْیُنَهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ یَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاکْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِینَ﴾.

با توجه به این آیه شریفه، علمای مسیحی زمانی که آیات الهی بر آنها تلاوت شد، گریستند و اقرار به ایمان نمودند که از این میان، گریستن حکایت از تسلیم شدن و خضوع و خشوع آنها دارد.

 

3. ایجاد آرامش و طمأنینه در قلب

قرآن کریم در این زمینه می‌فرماید: ﴿أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب﴾ (رعد/28). از مصادیق بارز ذکر، خود قرآن است، در نتیجه باید توجه داشت که اگر تلاوتی از قرآن برای انسان آرامش و اطمینان قلبی به ارمغان آورد، صحیح و اصولی است و در غیر این صورت، به هدف خود نایل نگشته است. بسیار دیده شده که تلاوتی ایجاد هیجان کاذب و ناآرامی درونی به مستمع داده است که خود نشانگر آن است که از حقیقت خود فاصله گرفته است.

 

ساختارشناسی الحان پسندیده در نگرش اسلامی

البته پی بردن به برخی ویژگی‌های لحن عرب که در حدیث شریف مورد توصیه رسول اکرم6 قرار گرفته، جز در سایه بررسی‌های تاریخی و روایی ممکن نیست. قبل از بررسی هویت الحان ممدوح و توصیه شده از طرف معصومین:، ذکر این نکته ضروری است که منظور از الحان در صدر اسلام و قرون آغازین هجری، با لحن در ادوار بعد به‌خصوص دوران معاصر، تفاوت بسیاری دارد. به طور کلی استفاده از ایقاع (ریتم) حتی در نغمه‌های خوانندگان قرن اول هجری، از اواخر دوران خلافت خلفای راشدین وارد موسیقی و الحان عرب شده است (فارمر، 104) و گویا ویژگی‌های مقامی موسیقی عرب به شکل کلاسیک و شکل‌گیری نغمات موزون با ایقاع و ریتم خاص هر دستگاه و مقام، از دوران خلافت بنی‌امیه و توسط شخصی به‌نام «ابن مسجع» سامان‌دهی شده است (رابرستون و استیون، 232) و این روند تاکنون ادامه یافته تا الحان به ساختار کنونی خود رسیده‌اند.

در واقع می‌توان گفت ابن مسجع میراث آوایی پیشینیان را دسته‌بندی و مقام‌بندی نموده و تحت چارچوبی نظام‌مند ارائه نمود و با افزودن نوعی ریتم و ضرب‌آهنگ، جلوه خاصی به آن بخشید.

پی بردن به چگونگی الحان مورد نظر اسلام و خصوصیات آن به دلیل در اختیار نداشتن مجموعه صوتی آن، تنها از سه طریق تا حدودی قابل شناسایی است که به تفکیک به بررسی آن می‌پردازیم.

 

1. اشارات قرآنی و روایی

1) ترتیل: در نگاه قرآن کریم آن آوایی پسندیده و مطلوب است که در قالب ترتیل ارائه گردد: ﴿وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلاً﴾ (مزمل/4). ویژگی‌هایی که از ترتیل بیان شده، عدم سرعت زیاد، زیباخوانی، تلفظ صحیح حروف و حرکات و رعایت وقوف نهفته است.

ـ پیامبر خدا6 به ابن عباس فرمود: «وقتی قرآن می‌خوانی، به ترتیل بخوان. پرسید: ترتیل چیست؟ فرمود: آشکار و روشن بیان کن و مثل حرف‌های خشک و غیر قابل استفاده پراکنده‌اش نکن و مثل شعر تند مخوان» (طبرسی، مجمع البیان، 17/204).

ـ در حدیث دیگری امام صادق7 ترتیل را زیبا خواندن، آرام و با مکث خواندن تفسیر نموده‌اند (همو، جوامع الجامع، 4/3833).

ـ امیرالمؤمنین7 ترتیل را بیان صحیح حروف و رعایت موارد صحیح وقف عنوان نموده‌اند (مجلسی، بحار الانوار، 81/188).

2) حزن: مشخصه دیگر الحان قرآنی، آمیختگی با حزنی معنوی است که در جان‌ها رسوخ نماید.

ـ امام صادق7 در این زمینه می‌فرمایند: «انَّ القُرآنَ نَزَلَ بِالحُزن فَاقرَؤُوهُ بِالحُزن» (کلینی، 2/614).

ـ «قَالَ الصَّادِقُ7‏ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَوْحَى إِلَى مُوسَى إِذَا وَقَفْتَ بَینَ یدَی فَقِفْ وَقْفَ الذَّلِیلِ الْفَقِیرِ وَ إِذَا قَرَأْتَ التَّوْرَاةَ فَأَسْمِعْنِیهَا بِصَوْتٍ حَزِینٍ وَ کَانَ مُوسَى7 إِذَا قَرَأَ کَانَتْ قِرَاءَتُهُ حَزَناً وَ کَأَنَّمَا یخَاطِبُ إِنْسَاناً» (مجلسی، بحار الانوار، 89/191).

3) ترجیع: با توجه به معنای لغوی و در کنار دیگر اصول صحیح بیان شده برای الحان ممدوح، می‌توان ویژگی‌های ترجیع پسندیده را این گونه برشمرد:

* ایجاد انعطاف صوتی به تبعیت از مفاهیم، افزایش فرکانس صوت و بازگشت آن به حالت اولیه که باعث از بین بردن یکنواختی صدا و زیبایی و رسایی هرچه بهتر مفاهیم و تأثیر بر مخاطب می‌شود. به عبارت روشن‌تر، ترجیع عبارت است از ایجاد فراز و فرود در صوت در راستای القای معانی؛ زیرا صوت به خودی خود زیبایی خاصی ندارد و ایجاد نغمه زیبا به آن گیرایی و تأثیرگذاری می‌بخشد (معرفت، 2/281).

* ترک هر گونه چهچهه زدن، کشش بی‌جای صوت و ایجاد حالت‌های ناموزون در صوت که باعث فراتر رفتن از ادای حق حروف و حرکات و مفاهیم گردد؛ زیرا کشش بی‌جا فارغ از ادای حق حرف، توسط علمای اسلامی مذموم شمرده شده است (نک: مناوی، 2/83).

برخی از دلایل استفاده از ترجیع پسندیده در تلاوت عبارت‌اند از:

ـ بخاری از عبدالله‌بن مغفّل نقل می‌کند که وی می‌گوید: «رسول خدا6 را در روز فتح مکه سوار بر شتر دیدم که سوره فتح را قرائت می‌نمود، در حالی که ترجیع می‌کرد» (بخاری، 5/147). مصطفی البغا در شرح این حدیث، ترجیع را گرداندن صدا در حلق تعبیر نموده است (همان).

ـ ام هانی می‌گوید: «من شبانگاه قرائت پیامبر6 را می‌شنیدم، در حالی که در قرآن ترجیع می‌نمود» (مروزی، 1/135).

ـ امام باقر7 در توصیه‌ای به ابوبصیر می‌فرمایند که قرائتت را به خانواده‌ات بشنوان و در صوتت هنگام تلاوت قرآن ترجیع به‌کار گیر (کلینی، 2/616). به‌کار بردن ترجیع به‌عنوان ویژگی صوت توسط امام7، این شبهه را که ترجیع به‌معنای تکرار آیات است، برطرف می‌نماید.

ـ «رَجِّع بِالقُرانِ صَوتُک فَإنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ یُحِبُّ الصّوتَ الحَسَن یَرجِعُ فِیهِ تَرجِیعاً» (همان). در این روایت نیز ترجیع وصفی از صوت بیان شده که به آن زیبایی می‌بخشد.

4) تولید صوت به‌صورت طبیعی و به‌دور از تکلف: از دیگر مشخصات الحان پسندیده، تولید و ایجاد آن به‌دور از هرگونه تکلف و حالت مصنوعی است؛ به‌گونه‌ای که هنگام تلاوت، حالتی غیر طبیعی در اندام تکلم و یا صدای ایجاد شده دیده و شنیده نشود. این ویژگی باعث بروز زیبایی صوت قاری شده که در روایات به آن تأکید شده است.

 

2. شناسایی الحان ممدوح با درنگی در ویژگی‌های الحان ناپسند

از دیگر راه‌های شناخت الحان پسندیده اسلامی، گونه‌شناسی عناصر نامطلوب و منفی آن است که در متون اسلامی، از جمله حدیث مزبور به آن اشاره شده است که در ادامه به آن اشاره می‌شود.

1- مطابقت با الحان اهل فسق که باعث تحریک شهوات و شور و طرب مذموم در قاری و مخاطب گردد و متناسب با مجالس فسق و فجور باشد (ایاکم و لحون اهل الفسق). این عناصر نامطلوب آوایی را می‌توان در قالب اصطلاحات فنی به شرح زیر ارائه نمود:

الف) الترقیص: به‌معنای حرکت دادن حرف ساکن در راستای القای آهنگ خود.

ب) الترعید: به این معنا که قاری هنگام تلاوت، صدای خود را مانند کسی که دچار سرما یا درد شده، بلرزاند.

ج) التطریب: یعنی قاری با نغمه‌سرایی، در صدای خود کشش و مد ایجاد کند؛ در جایی که کشش و مد شایسته نیست.

د) التحزین: یعنی وجه طبیعی صوت خود را رها ساخته و در صدای خود حزن و خشوع ریاکارانه ایجاد نماید (ابن کیال، 26-28).1

2- عدم استفاده از ریتم و ایقاع بدون توجه به کلمات و عبارات؛ به‌گونه‌ای که اهل کتاب در معابد و کلیساهای خود دعاها و اورادی را زمزمه و بازگو می‌کنند (ایاکم و لحون... اهل الکتابین).

3- عدم تلاوت قرآن با آوایی شبیه ضجه و ناله؛ زیرا این حالت شبیه به «نوح» است که در روایت از آن نهی شده است.

4- عدم کشش‌های بی‌جا در حروف و حرکات؛ به عبارت دیگر، الحان در تلاوت قرآن تابعی از کلمات بوده و جهت القای صحیح معانی آنها به‌کار گرفته می‌شوند و صرف القای لحن و آهنگ اصلاً مراد نیست.

 

مقایسه میان الحان پسندیده و تغنی ممدوح و الحان ناپسند و تغنی مذموم

جدول زیر به‌صورت خلاصه، تفاوت‌های اساسی میان دو نوع تغنی را به تصویر کشیده است.

الحان ممدوح و تغنی مطلوب اسلامی

الحان مذموم و تغنی نامطلوب

سرعت مناسب و رعایت حق حروف و حرکات (ترتیل)

ایجاد فراز و فرود در صوت به تبعیت از مفاهیم (ترجیع)

عدم تکلف و تصنعی بودن و حالات ناپسند در صدا

عدم ریتم و ایقاع و کشش بی‌جای موسیقایی

پیروی از حروف و حرکات و مفاهیم

متناسب با مجالس لهو و لعب

چهچهه و گردش‌های بی‌مورد صدا در حلق

ایجاد ریتم و آواهایی با محوریت نغمه و نه متن

همراهی با آلات موسیقایی

ایجاد اصواتی مانند ضجه و شیون

ترقیص

ترعید

تطریب

تحزین

 


نتیجه‌گیری

ـ همه سندهای حدیث «اقرؤا القران بالحان العرب» چه در کتب شیعه و چه در کتب عامه خالی از ضعف نیست، اما از آنجایی که هر حدیث ضعیفی برخاسته و مجعول نیست، ارزیابی درونی و شواهد بیرونی و قراین تاریخی و اعتبار منبع آن حاکی از صحت و اعتبار آن می‌باشد.

ـ بررسی لغوی و تاریخی حدیث مورد بحث نشانگر تأیید استفاده از الحان ممدوح در تلاوت قرآن کریم توسط نبی اکرم6 می‌باشد.

ـ بررسی روایات شیعه و سنی بیانگر استفاده رسول اکرم6، ائمه طاهرین: و صحابه از اصوات نیکو و الحان موزون و به‌دور از پیرایه‌های منفی در تلاوت کلام وحی می‌باشد.

ـ برخی از آثار تلاوت و قرائت صحیح به همراه به‌کارگیری از الحان ممدوح عبارت‌اند از: ازدیاد ایمان، افزایش خشوع، آرامش درونی، تأثیر عمیق بر مخاطب و جاری شدن اشک و ایجاد حالات معنوی.

ـ از اصول حاکم بر الحان مورد استفاده در قرائت می‌توان به تبعیت از ساختار کلمات و حروف، بهره‌گیری از ترجیع مطلوب، عدم کشش‌های بی‌جا، عدم مشابهت با الحان اهل فسق، عدم مشابهت با الحان و آهنگ‌های ریتم‌دار اهل کتاب، دوری از حالت شیون و زاری و حزن آن اشاره نمود.

 

پی‌نوشت

1- نکته‌ای که باید به آن توجه نمود، این است که این تحزین مربوط به مقوله طنین و جوهره صوت قاری است که مذموم است و همان طور که ابن کیال اشاره نموده، قاری در تلاوت، صدای اصلی خود را تغییر می‌دهد، اما قرائت با الحان حزین که بر صدای طبیعی بار می‌شوند، در روایات مورد توصیه قرار گرفته‌اند؛ به عبارت دیگر، ایجاد حزن در مقوله لحن و نوع نغمه مورد استفاده ممدوح است.

1. ابن اثیر، مبارک‌بن محمد؛ جامع الاصول فی احادیث الرسول، نشر مکتبة الحلوانی، بی‌تا.
2. ـــــــــــــــــــ ؛ النهایه فی غریب الحدیث والاثر، بیروت، مکتبة العلمیه، 1399ق.
3. عسقلانی، احمد‌بن علی؛ لسان المیزان، بیروت، مؤسسة الاعلمی،1390ق.
4. ابن غضائری، احمد‌بن حسین؛ رجال، قم، دارالحدیث، 1422ق.
5. ابن کیال، برکات‌بن احمد؛ الانجم الزواهر، تحقیق مشعل المطیری، بیروت، دار البصائر الاسلامیه،1430ق.
6. ابن ماجه، محمد‌بن یزید؛ سنن ابن ماجه، بیروت، نشر احیاء الکتب العربیه، بی‌تا.
7. حلی، حسن‌بن یوسف؛ خلاصة الاقوال فی معرفة الرجال، قم، نشر فقاهه، 1417ق.
8. ابن منظور، محمد‌بن مکرم؛ لسان العرب، بیروت، دار صادر، 1414ق.
9. ابن وضاح، محمد؛ البدع و النهی عنها، مصر، مکتبة ابن تیمیه، 1416ق.
10. بخاری، محمد‌بن اسماعیل؛ الصحیح، دمشق، دار طوق النجاه، 1422ق.
11. برقی، احمد‌بن محمد‌بن خالد؛ رجال، تهران، دانشگاه تهران، بی‌تا.
12. بزاز، احمد‌بن عمرو؛ مسند البزاز، مدینه، مکتبة العلوم و الحکم، 2009م.
13. بیهقی، احمد‌بن حسین؛ شعب الایمان، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1410ق.
14. ترمذی، محمد‌بن عیسی؛ نوادر الاصول فی احادیث الرسول، بیروت، دارالجیل، بی‌تا.
15. جوادی آملی، عبدالله؛ تفسیر سوره مبارکه مؤمنون، جلسه اول، www.esra.ir.
16. جوزقانی، حسین‌بن ابراهیم؛ الاباطیل، ریاض، دارالسمیعی، 1422ق.
17. جعفری، محمدتقی؛ موسیقی از دیدگاه فلسفی و روانی، بی‌جا، نشر آثار علامه جعفری، 1378ش.
18. جوهری، اسماعیل‌بن حماد؛ الصحاح، بیروت، دارالعلم، 1407ق.
19. حاکم نیشابوری، محمد‌بن عبدالله؛ المستدرک علی الصحیحین، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1411ق.
20. حسنی، سعدی؛ تاریخ موسیقی، بی‌جا، نشر بنگاه مطبوعاتی صفی علی شاه، بی‌تا.
21. خامنه‌ای، سیدعلی؛ در دیدار سالانه با قاریان قرآن، www.khamenei.ir، 1388ش.
22. خطیب بغدادی، احمد‌بن علی؛ تاریخ بغداد، بیروت، دارالغرب الاسلامی، 1422ق.
23. خویی، سید ابوالقاسم؛ معجم رجال الحدیث، نجف، بی‌نا، 1413ق.
24. دارمی، عبدالله‌بن عبدالرحمن؛ مسند الدارمی، عربستان سعودی، دارالمغنی للنشر والتوزیع، 1412ق.
25. دهخدا، علی‌اکبر؛ لغت نامه، تهران، دانشگاه تهران، 1377ش.
26. ذهبی، محمد‌بن احمد؛ سیر اعلام النبلاء، قاهره، دارالحدیث، 1427ق.
27. رابرتسون، الک؛ استیونس، دنیس؛ تاریخ جامع موسیقی، ترجمه: بهزادباشی، تهران، انتشارات آگاه، 1369ش.
28. راغب اصفهانی، حسین‌بن محمد؛ المفردات فی غریب القرآن، دمشق، دارالعلم، 1412ق.
29. راوندی، قطب‌الدین؛ الدعوات، قم، انتشارات مدرسه امام مهدی، 1407ق.
30. زبیدی، محمد مرتضی؛ تاج العروس، بیروت، دار الفکر، 1414ق.
31. سخاوی، علی‌بن محمد؛ جمال القراء و کمال الاقراء، دمشق، دارالمأمون للتراث، 1418ق.
32. شعیری، محمد‌بن محمد؛ جامع الاخبار، نجف، مطبعة الحیدریه، بی‌تا.
33. صنعانی، عبد الرزاق‌بن همام؛ المصنف، هند، المجلس العلمی، 1403ق.
34. طبرانی، سلیمان‌بن احمد؛ المعجم الاوسط، قاهره، دارالحرمین، بی‌تا.
35. طبرسی، فضل‌بن حسن؛ اعلام الوری، تهران، نشر اسلامیه، 1390ق.
36. ــــــــــــــــــ ؛ تفسیر جوامع الجامع، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1377ش.
37. ــــــــــــــــــ ؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسة اعلمی، 1415ق.
38. طریحی، فخرالدین‌بن محمد؛ مجمع البحرین، تهران، مرتضوی، 1375ش.
39. طوسی، محمد‌بن حسن؛ الفهرست، قم، مؤسسة نشر الفقاهه، 1429ق.
40. ــــــــــــــــــ ؛ الرجال، قم، دارالحدیث، 1430ق.
41. فارمر، هنری جورج؛ تاریخ موسیقی خاور زمین، ترجمه: بهزادباشی، تهران، انتشارات آگاه، 1366ش.
42. فراهیدی، خلیل‌بن احمد؛ العین، قم، انتشارات هجرت، 1419ق.
43. فضل‌الله، سید محمدحسین؛ من وحی القرآن، بیروت، دارالملاک للطباعة والنشر، 1408ق.
44. فیومی، احمد‌بن محمد؛ مصباح المنیر، قم، مؤسسه دارالهجره، 1414ق.
45. کلینی، محمد‌بن یعقوب؛ الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1407ق.
46. مازندرانی، موسی محمد صالح؛ شرح الکافی، تهران، دارالمکتبة الاسلامیه، 1382ش.
47. مجلسی، محمدباقر؛ مرآة العقول فی شرح اخبار آل الرسول، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1404ق.
48. ــــــــــــــ ؛ بحار الانوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1403ق.
49. مجلسی، محمدتقی؛ روضةالمتقین فی شرح من لایحضره الفقیه، قم، مؤسسه فرهنگی کوشانپور، 1406ق.
50. مرکز تحقیق مدرسه ولی عصر؛ غنا- موسیقی؛ تحقیق: رضا مختاری، محسن صادقی، قم، مرصاد، 1418ق.
51. مروزی، محمدبن نصر؛ مختصر قیام اللیل و قیام رمضان و کتاب الوتر، پاکستان، نشر حدیث آکادمی فیصل آباد، 1408ق.
52. مزی، یوسف‌بن عبدالرحمن؛ تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، بیروت، مؤسسة الرساله، 1400ق.
53. مشکور، محمد جواد؛ فرهنگ تطبیقی عربی با زبان‌های سامی و ایرانی، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، 1357ش.
54. مصطفوی، حسن؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1360ش.
55. معرفت، محمد هادی؛ تلخیص التمهید، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، 1435ق.
56. مناوی، محمد‌بن عبدالرئوف؛ فیض القدیر، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1415ق.
57. نجاشی، احمد‌بن علی؛ رجال، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، 1432ق.
58. نمازی شاهرودی، علی؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، تهران، نشر حیدری، 1415ق.
59. هیثمی، علی‌بن ابی‌بکر؛ مجمع الزواید و منبع الفواید، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1408ق.