استبداد به عنوان یک آسیب اجتماعى از دیدگاه قرآن مورد بررسى قرار گرفته است. نویسنده در آغاز به تعریف آسیب اجتماعى و جامعه آسیب زده پرداخته، سپس استبداد و خودکامگى را به عنوان مصداق بارز آسیب اجتماعى معرفى مىکند، آن گاه به پیشینه تاریخى استبداد ستیزى اشاره کرده وبر این باور تأکید مىکند که به رغم فلسفه سیاسى عدالت گراى اسلام، تاریخ مسلمانان، بیشتر آمیخته با استبداد بوده است. در ادامه به تعریف استبداد در فرهنگ سیاسى مىپردازد و واژههاى قرآنى معادل آن را - »جبار«، »مستکبر« و »طاغوت« - با استناد به آیات قرآن مورد بحث و بررسى قرار مىدهد. عوامل و زمینههاى پیدایش خودکامگى از دیدگاه افلاطون، ارسطو، راسل، مارکس، هابز، فروید و اریک فروم مورد بحث قرار گرفته و در تبیین دیدگاه قرآن بر این باور تأکید شده است که عامل پیدایش خودکامگى، اسارت معنوى انسان در چنگال غرایز و کششهاى طبیعى است. در ادامه، از شیوهها و ابزارهاى تداوم استبداد همچون تفرقه افکنى، مددگیرى از همدستان، خشونت با مخالفان و هویت سازى براى موافقان یاد کرده و جامعه استبداد زده از دیدگاه قرآن را توصیف کرده است. در پایان نیز از پایههاى اصولى استبداد ستیزى چون بازپرورى شخصیت توحیدى، پرهیز از تندروى، کنارهگیرى از نظام استبدادى، کنترل اجتماعى، نظارت نهادینه بر حکومت به عنوان مهمترین راهکارهاى مبارزه علیه خودکامگى از دیدگاه قرآن سخن به میان آمده است.