دیدگاههاى گوناگون و دیدگاه علامه طباطبایى در تفسیر "المیزان" درباره زبان دین مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است.
هنگامى که واژه "زبان" به کار مىرود گاه به معناى لغت و لهجه است و گاه سخن گفتن در سطح فهم مخاطبان و گاه به معنى نظاممندى سخن متناسب با جهانبینى گوینده است. امّا در این مقال، زبان یعنى "تحقیق و مطالعهاى تحلیلى درباره کلمات کلیدى زبان به منظور شناسایى جهانبینى قومى". نویسنده به نظرات انتقادى علامه طباطبایى پیرامون تئورىهاى زبان دین - اثباتگران (پوزیتیویسم(، انشائى بودن گزارههاى دینى (رمز و کنایه و تمثیل؛ اسطوره(، عرفى بودن زبان دین - پرداخته و نتیجه گرفته است که علامه به تئورى ترکیبى معتقد است. براساس این تئورى، دین داراى ابعاد گوناگونى است و متون دینى نیز به تناسب هر بعد و موضوعى از زبانهاى متفاوت بهره جسته و میان همه این ابعاد و اجزاء، پیوند منظم و زبان ویژهاى برقرار است که با آن مىتوان جهانبینى دین را به دست آورد. علامه طباطبایى پیرو این تئورى در زبان قرآن است و قضایاى آن را ترکیبى از انشاء، اخبار، رمز، تمثیل، کنایه، استعاره، حقیقت و مجاز مىداند. از نگاه علامه، زبان قرآن ویژگىهایى دارد بدین قرار: 1- مجموعه معارف قرآن، یک سلسله حلقههاى به هم پیوسته و منظمى هستند که هدف معینى را تأمین مىکنند لذا هر واژه و کلمه این مجموعه، در پیوند با اجزا و مجموعه سازمان، معنا مىشود و چه بسا معناى سازمانى آن با معناى لغوى و عرفى آن، موافق نباشد و یا با تأویل، توافق داشته باشد. 2- قرآن از سطوح و لایههاى گوناگون معنایى برخوردار بوده و شناخت لایههاى درونى آن، از فهم عادى و عمومى بالاتر است. 3- لازمه شناخت زبان قرآن، فهم دقیق تأویل و تنزیل آیات است. 4- پارهاى از آیات، محکم و نسبت به آیات دیگر، بنیادى هستند و پارهاى دیگر متشابه هستند و غفلت از این ویژگى در فهم زبان قرآن، آشفتگى و خلل ایجاد مىکند. علامه معتقد است که قرآن از ظاهر، باطن، محکم، متشابه، تأویل و تنزیل، بهره جسته، تا بتواند معارف عالى معنوى را با زبان ساده در سطح عمومى بیان کند. در حل معناشناسى گزارههاى کلامى، علامه به اشتراک معنوى و تأویل (تئورى ترکیبى( معتقد است. در پارهاى از صفات مانند: وجود، شىء، وجوب امتناع، حیات، قدرت، علم به تئورى اشتراک معنوى متمایل است و در پارهاى دیگر از صفات از قبیل: سمع، بصر، استواء، قریب، بعید، رضا، تکلم؛ تئورى تأویل را پذیرفته است.