گزارشى از دیدگاههاى برخى از مفسّران درباره نسبیت یا اطلاق اخلاق است.
گروهى اخلاق را نسبى مىخوانند و شمارى مطلق، نحلههایى چون اگزیستانسیالیسم، مارکسیسم، پراگماتیسم و پوزیتیویسم منطقى نسبت اطلاق را باور دارند و افرادى چون افلاطون و کانت اخلاق را مطلق مىدانند. برخى از فلاسفه نیز راه میانه را انتخاب مىکنند. فخررازى در شمار تفسیرگرانى است که نسبیت اخلاق را باور دارد و برخلاف قاضى عبدالجبار معتزلى که قبح کذب را ذاتى مىداند قبح کذب را عقلى و اعتبارى مىداند و این درست بر خلاف نظریه اشاعره است. رشید رضا دیگر تفسیرگر اهل سنت، نسبیت اخلاق را باور ندارد او از صفاتى نام مىبرد که در هیچ زمان و مکانى از اخلاقى بودن بیرون نمىشود. رشید رضا در جاى جاى المنار دیدگاه نسبىگرایان را نقد مىکند و در مسأله حسن و قبح عقلى راه میانه را بر مىگزیند. او نه حسن و قبح شرعى را در تمام موارد مىپذیرد و نه حسن و قبح ذاتى را. دیدگاه آنان که حسن و قبح را ذاتى مىدانند به معقول و منقول نزدیکتر است اما نباید گرفتار افراط شد. سید قطب نیز نسبیت اخلاق را باور یهودیان مىخواند. او بهرهگیرى از معیارهاى ثابت و محکم دینى در سنجش و شناخت افعال اخلاقى را پیشنهاد مىکند معیارهایى که تمام افراد و گروهها و تمدنها و فرهنگها پذیراى آن باشند. نویسنده المیزان نیز نسبیت اخلاق را به نقد مىگیرد و خود را در شمار طرفداران مکتب اطلاق قرار مىدهد اما در یکى دو مورد، تأیید نظریه نسبیت از سخنان ایشان استشمام مىشود. علامه براى اثبات پوچى نظریه نسبیت نخست چهار مقدمه مىآورد و آن گاه با قسمتبندى دیدگاه نسبىگرایان هر قسمت را به صورت مستقل به بحث و ارزیابى مىنشیند. نسبىگرایان فهم درستى از حسن و قبح ندارند و میان اطلاق مفهومى و اطلاق وجودى خلط کردهاند. نسبىگرایان مفهوم را با مصداق اشتباه گرفتهاند و افزون بر این، پیامد نسبیت اخلاق، نسبى شدن خیر و شر، حق و باطل و... است.