در روانشناسى دیدگاههاى متفاوتى راجع به انسان سالم و ویژگىهاى او وجود دارد. نویسنده نخست انسان سالم را تعریف مىکند و تفاوت او را با انسان کامل در اصطلاح عارفان بیان مىنماید سپس به مکاتب روانشناسى پرداخته و آن را از لحاظ فلسفى به دو گروه زیر تقسیم مىکند. 1 - نمایانگر سنت تجربى 2 - نماینده سنت دکارتى آرمانگرا. و از سه رویکرد روانشناسى یعنى رفتار گرایى، روانکاوى و روانشناسى انسانگرا یا روانشناسى کمال نام مىبرد. در ادامه به دیدگاه دو نفر از روانشناسان کمال یکى ویکتور فرانکل و دیگر مزلو پرداخته و ویژگىهاى شخصیت انسان را از دیدگاه هر یک بررسى مىکند. از نظر فرانکل هدف زندگى لذت نیست بلکه جستوجوى معناى زندگى است و پرورش شخصیّت سالم انسان نیز در گرو اراده معطوف به معناى زندگى و جستجو براى آن است.
در ادامه نویسنده ویژگىهاى شخصیت سالم را از دیدگاه فرانکل به صورت فهرست گونه ارائه مىکند و در پایان این بخش آن را با دیدگاه قرآن مقایسه کرده، به این نتیجه مىرسد که از دو جهت عمده دیدگاه فرانکل با دیدگاه قرآن تفاوت دارد. 1- قرآن سلامتى فرد و جامعه را گر چه به عنوان هدف مطرح مىکند اما آن را براى هدف بزرگتر که رستگارى در آخرت است قرار مىدهد 2 - قرآن هر معنایى را هر چند بىارزش و خیالى مایه آرامش خاطر نمىداند بلکه معنایى را که واقعیت و ارزش دارد باعث آرامش مىداند. در بخش دیگر دیدگاه مزلو را بررسى مىکند نخست سلامت روانى را از دیدگاه وى تعریف مىکند سپس نیازهاى انسان را از دیدگاه وى بررسى کرده و نقش آنها را در انگیزش نشان مىدهد و در آخر، از نظر مزلو، رفتارهایى را که به خود شکوفایى منتهى مىشود، نام مىبرد.