بینامتنی بر این ایده مبتنی است که آثار ادبی بر اساس نظامها، رمزگانها و سنتهای ایجاد شده توسط آثار ادبی پیشین بنا میشوند. دیگر نظامها، رمزگان و سنتهای هنری و در کل فرهنگی نیز در شکلگیری معنای یک اثر ادبی، اهمیتی اساسی دارند. نظریهپردازان امروزی متنها را فاقد هر گونه معنای مستقل میدانند. متون در واقع متشکل از همان چیزی هستند که نظریهپردازان اکنون آن را امر بینامتنی میدانند. طرح این مسأله بدان جهت است که قرآن کریم در یک بافت تاریخی ـ فرهنگی ظهور یافته است. این مسأله الزاماتی در پی دارد و آن اینکه آیا از ساختار فرهنگی که در درون چارچوب آن تکوین یافته، جداست یا پیوسته؟ آیا برای فهم معنای متن باید به این پیوند تاریخی ـ فرهنگی و روابط بینامتنی توجه داشت؟ آیا متنی چون قرآن کریم به مثابه یک متن مقدّس وحیانی، به آن توجه داشته است؟ قرآنپژوهان مسلمان از گذشته برای اثبات اعجاز قرآن کریم، به مقایسه متن قرآن با متون دیگر مثل شعر دست مییازیدهاند و از طریق بررسی اشعار و متون ادبی و کشف قوانین شکلگیری این متون و نحوه دلالت آنها، به بررسی متن قرآن و بیان زیباییها و استواری و انسجام متن آن میپرداختند. این مقاله در پی بررسی روابط بینامتنی واژگان قرآن با واژگان شعر جاهلی است. یافته این پژوهش آن است که این رابطه به طور قابل ملاحظه وجود دارد.