بررسى زبان قرآن از چشمانداز واقعنمایى گزارههاى قرآنى است. نویسنده، با طرح این سؤال که آیا زبان قرآن، در جملات و گزارههاى گوناگونى که آورده، زبان بیان عالم واقع است، یا آنکه ارتباطى با واقعها و هستها ندارد، و تنها قصد تحریک احساسات را دارد و در نتیجه نمىتوان از آن بایدها را نتیجه گرفت؛ یا آنکه قصد توصیف و گرایش واقع و تحریک و انگیزش را توأمان دارد؟ به بررسى انواع جملات قرآنى و توصیفاتى را که قرآن از خود دارد، پرداخته و از آنها نتیجه گرفته که در همه گزارههاى قرآن بیان واقع و دعوت به دگرگونى و تعالى همراه با هم، مقصود و مورد نظر بوده و این به دلیل آن است که میان فعل و نتیجه آن ارتباط علّى و معلولى برقرار است که در نتیجه از درون بیان واقعها، پیامها پدید مىآیند. نویسنده در جهت اثبات این مدعا نمونههاى چندى از آیات بیانگر موضوعاتى چون: توحید، توصیف قرآن، سنتهاى الهى، کیهانشناسى، تحریم ربا، حوادث رستاخیز، تجسم اعمال و گواهى اعضا و جوارح را شاهد مىآورد. و در ادامه مقاله، عصرىنگرى و واقعزدایى )انکار واقعى بودن( را که برخى بدان باور دارند نادرست مىداند، که به نابودى متن و اساس دین مىانجامد نه آنکه اجتهاد و روش نقد علمى به شمار آید.