ریشهشناسى آراء زبانشناسى و معنىشناسى ابوزید و ایزوتسو است. معنىشناسى که گونههاى چندى دارد، زیربناى تفکر ابوزید است. ایزوتسو نیز آن را در خدمت فهم قرآن قرار داده و بر پایه آن ادعا دارد که قرآن خود باید مفسّر خود باشد. معنىشناسى به دو گونه است، یکى گویاى نسبیت درکها و دیگرى از همسانى درکها خبر مىدهد. نویسنده، پس از یادآورى اصول گفت و گو در قرآن و به فراموشى سپرده شدن آنها در حوزه قرآن پژوهى؛ به تبیین زبانشناسى و معنىشناسى از نگاه »ایزوتسو« پرداخته معتقد است ایزوتسو، آن را در خدمت فهم جهانشناسى و جهان بینى قرآن قرار داده و خود را در این رابطه وامدار نظریه ساپیر - ورف معرفى مىکند. ایزوتسو ترجمهها را براى فهم قرآن کافى نمىداند. چون زبانها متفاوتند و همین مسأله، تفاوت نسبیّت درکها را به همراه دارد. پس قرآن باید خود مفاهیم خود را تفسیر کند. سپس نظریّه »تفاوت درکها از جهان خارج به تبعیت از تفاوت زبانها« - که عصاره نظریه ساپیر و ایزوتسو است - نقد شده است. در بخش دیگر مقاله نسبیت فرهنگى، چهرههاى شاخص طرفدار آن و دلایل ارائه شده از سوى آنها مورد مطالعه و نقادى قرار گرفته است. در قسمت پایانى مقاله، دیدگاه »همگانىهاى زبان« که نقطه مخالف نسبیت زبان است مطرح مىشود که به دو بخش جوهرى و صورى تقسیم مىگردد. در نهایت از طراحى دستور جهانى زبان یاد مىشود که چهارچوب کلى آن براى همه زبانها معتبر است و بخشهاى اساسى آن به طور وراثتى در انسان وجود دارند، همین مشترکات انسانى و فطرى به درک و عمل همسان خواهد انجامید.