نقد و بررسى «تفسیر امام حسن عسکرى(ع)» از حیث سندى و محتوایى و صحت و سقم انتسابش به آن حضرت(ع) است. نویسنده پس از گزارش سبک و سند تفسیر به بررسى شخصیت رجالى مفسّر استرآبادى - مهمترین راوى تفسیر حاضر - پرداخته و از مجموع گفتهها و اظهار نظر موافقان و مخالفان به این نتیجه رسیده است که دلیلى بر تضعیف و دلیل منصوصى بر توثیق وى وجود ندارد. بنابراین، مفسّر استرآبادى مجهولالحال است، جز اینکه گروهى از رجال نامدار شیعه به وى اعتماد کردهاند. سپس نظرات رجالیان را درباره راویان اصلى تفسیر »ابویعقوب یوسفبن محمد بن زیاد« و »ابوالحسن علىبن محمد بن سیار« آورده و نظرات قرآنپژوهان و محدثان را درباره سند و محتواى تفسیر ذکر کرده است. نویسنده معتقد است گرچه در کتابهاى اربعه رجالى، راویان تفسیر، توثیق نگردیدهاند، ولى هیچ دلیلى بر تضعیف آنان نیز وجود ندارد. از سوى دیگر، شیخ صدوق به راویان اعتماد کرده و در آغاز من لا یحضره الفقیه، روایت راویان تفسیر را حجت الهى، یاد کرده است. این نکته نیز قابل توجه است که روایتهاى تفسیر، در بعضى موارد، اسلوب روایى خود را حفظ کرده، با عبارات شناخته شده از امامان (ع) نقل شده و در مواردى هم نقل به مضمون شده است که گرچه عبارات راویان ضعیف است، ولى مطلب ادا گردیده است. در کنار وجود روایتهاى ضعیف و مغایر با واقعیت در تفسیر، روایتهاى معتبر که با قواعد، هماهنگ و با دیگر روایات همخوان است، در این تفسیر فراوان است.