نقد نظریه "خاستگاه دینى اخلاق" است. این نظریه معتقد است که تمام قواعد و دستورهاى اخلاقى، سراپا متکى به دین هستند و اگر ادیان را از زندگى بشر حذف کنیم، انسان به هیچ یک از قواعد اخلاقى ره نمىبرد و پایبند نمىشود. اسمیت معتقد است که "دین و اخلاق، براى نحوه زندگى فردى و جمعى اهمیت بنیادى دارد." وى رابطه تنگاتنگ دین و اخلاق را به اجمال مىپذیرد و مىگوید، ممکن است بگوییم توجه به اخلاق و پایبندى به آن با دین شروع مىشود، ولى حتى این سخن الزاماً به معناى آن نیست که اساس و بنیاد اخلاق، تنها به وسیله دین و یا ادیان پىریزى شده است و قبل از دین، هیچ بنا و مبنا و اصلى براى اخلاق وجود ندارد. روح این نوشتار، تبیین این معنى است که "اخلاق" و قواعد اخلاقى تنها اعتبار دینى و قرار داد ادیان نیستند، بلکه واقعیتى قبل از دین دارند. هر چند دین و اخلاق، تعامل و مناسباتى نیز مىتوانند داشته باشند و دارند. نویسنده، پس از ذکر نظرگاههاى تکلیف انگارانه و غایت انگارانه و بررسى ساختار نظامهاى اخلاقى، به مضمون و انگیزههاى رفتار اخلاقى - خویش کامى روشن بینانه، احترام به قواعد، انگیزههاى ناظر به غیر - پرداخته و مقدمات دین را گزارش کرده و همانندى اصول اخلاقى و گوناگونى معتقدات دینى را مطرح مىسازد. در ادامه، به تأثیر دین بر اخلاق، دین و مضمون اخلاق، تأثیر مفاهیم اخلاقى بر ادیان "برین"، اخلاق و قانون، خود مختارى و استدلال به نفع اخلاق عینى پرداخته است.